۱۳۹۱ آبان ۱۰, چهارشنبه

حمله نیروهای امنیتی به "سرای اهل قلم" و بازداشت تعدادی از فعالین سیاسی


 در پی حمله نیروهای امنیتی به "سرای اهل قلم" تعدادی از شرکت کنندگان در جلسه بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نیروهای امنیتی ساعت ۷ بعد از ظهر سه‌شنبه ۹ آبان ماه به "سرای اهل قلم" حمله کرده و تعدادی از حاضرین در جلسه را بازداشت نمودند.
در طی این حمله نیروهای امنیتی، قاسم شعله سعدی، مهدی خزعلی، اکبر امینی، پژمان ظفرمند، محمد پارسی و تعدادی از اعضای ثابت سرای اهل قلم بازداشت گردیده‌اند.
قرار بود در طی این جلسه مراسم سالگرد فرحناز درگاهی، مادر آرش صادقی برگزار گردد.
مادر آرش صادقی بر اثر حمله شبانه نیروهای امنیتی که برای بازداشت آرش صادقی مراجعه کرده بودند دچار حمله قلبی شده و فوت کرده بود.
نیروهای امنیتی پیش‌تر اعلام کرده بودند که با هرگونه تجمع و مراسمی برخورد شدید و قاطعی خواهند کرد.
آرش صادقی، از فعالین دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی با گذراندن حکم ۱۸ ماه حبس در اواخر آذر سال گذشته آزاد شد ولی آزادی او بیش از سه هفته به طول نینجامید و در ۲۵ دی ۹۰ مجدد بازداشت شد و از آن تاریخ تا به امروز در بند ۲۰۹ زندان اوین است.
گفتنی است، از محل نگهداری و ارگان بازداشت کننده این افراد هیچ‌گونه اطلاعی در دست نیست.

بازداشت سه دگراندیش دینی در کرج و انتقال ایشان به بند ۲۰۹ اوین


 سه تن از دگراندیشان مذهبی بنامهای پیمان فتاحی، مرتضی رسولیان و امیررضا الماسیان روز چهارشنبه ۳ آبان ماه در کرج بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز چهارشنبه ۳ آبان ماه سه تن از اعضای گروه موسوم به جمعیت آل یاسین در کرج بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل می‌شوند.
این سه تن که پیمان فتاحی، مرتضی رسولیان و امیررضا الماسیان نام دارند بخاطر اعتقادات مذهبی خود در حالی بازداشت شدند که تا این لحظه اجازه تماس تلفنی و یا ملاقات با بستگان خود را پیدا نکرده‌اند.
پیمان فتاحی که برای چهارمین بار بازداشت می‌شود پرونده مفتوحی با اتهامات اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام در دادگاه انقلاب دارد.

فساد و تباهی، نماد رژیم ولایت فقیه




رژیم جمهوری اسلامی همچنان به اجرای تبعیض سیستماتیک جنسی علیه زنان کشور اصرار دارد و سرکوب و دستگیری زنان و دختران را در خیابانها به عنوان بدحجاب به صورت تحقیر آمیزی ادامه می دهد. مسوولان حکومت علت تفکیک جنسی دانشجویان دانشگاه های کشور را با جار و جنجال، اسلامی تر کردن این مراکز و "جلوگیری از فساد" اعلام می کنند، وسایل نقلیه عمومی را به بخشهای زنانه و مردانه تقسیم کرده اند و از ورود زنان به استادیومهای ورزشی و مراکز تفریحی جلوگیری می کنند.
اما همزمان با این دلسوزی آخوندانه برای جامعه، اخباری به گوش می رسد که مو را بر تن انسان سیخ می کند. روز یکشنبه گذشته، خانم زهره صابری، سر مربی تیم بسکتبال بانوان، در گفتگو با خبرنگار "پانا" به مواردی اشاره می کند که نشان از عمق فساد و تباهی در رژیم جمهوری اسلامی دارد. خانم صابری که برای پیدا کردن حامی مالی (اسپانسر) برای تیم اش به هر دری زده است می گوید که در بیشتر مواقع با پشنهادهای بی شرمانه ای روبرو شده است. کسانی که با زد و بند، دزدی و اختلاس، ثروتهای میلیاردی به دست آورده اند، همکاسه های آخوندهای بی شرف و وجدانی که به غارت کشور مشغولند، بنیانهای ورزشی جامعه را نیز به فساد خود آلوده کرده اند.
رژیم در هر باشگاه ورزشی مشهوری یک پاسدار یا اطلاعاتی را به ریاست برگمارده است. کمتر باشگاه ورزشی ای در کشور وجود دارد که در راس آن یک فرمانده سپاه پاسداران وجود نداشته باشد. اینان بیش از اینکه به فکر ورزش و سلامت جامعه باشند، به فکر پر کردن جیب خود و کنترل امنیتی باشگاه های صاحب نام هستند. اما باشگاه هایی که درآمد چندانی ندارند و به همت اعضا و مسوولین‌ شان سرپا مانده اند، از خوان نعمتی که پادوهای آخوندها برای خود گسترده اند، نصیبی که نمی برند هیچ، بلکه تبدیل به بنگاهی می شوند که باید غرایض جنسی آنان را برآورده کنند. خانم صابری می گوید: "
شرکتهایی که برای حمایت مالی از تیم با آنها صحبت کرده‌ام، می‌گویند که خانم، شما با ما کمی مهربان تر و لطیف تر باش و چهارتا مهمانی با ما بیا."روی دیگر حرف خانم صابری این است که مدیران شرکتهای دولتی و یا بخش خصوصی ای که تفاله خوار حکومت آخوندی است، زنان ورزشکار یک باشگاه را همچون فواحش خصوصی می خواهند و فکر می کنند با پرداخت مبلغی اندک، هم نام باشگاه را به دم خود بسته اند و هم تعدادی دختر و زن ورزشکار را به حرمسرای خصوصی خود اضافه کرده اند.اینجاست که نگاه جنسی پایوران رژیم به زنان به ثمر می نشیند و نوکیسه هایی که از قبل زد و بند با مقامات آن به نان و نوایی رسیده اند، اعضای زن یک باشگاه ورزشی را برده های جنسی می پندارند و با وقاحت و کمال بی شرمی خواهان شرکت این دختران در مجالس عیش و نوش خود که برای مقامهای رژیم پهن می کنند، می شوند. خانم صابری در ادامه می گوید:  "یکی از اسپنسرها هفته گذشته برای حمایت از تیم قول مساعد داد و ساعت 10 و نیم شب با من تماس گرفته و می گوید آخر هفته کجائید؟ با چند بازیکن تیم ات بیا و در ازای این کار، 200 میلیون تومان به تیم ات کمک می کنم." این درجه از بی شرمی را در هیچ کجای دنیا الا زیر خیمه نظام ولایت فقیه نمی توان پیدا کرد. به همت رژیم ولایت فقیه و در سایه رهبری داهیانه علی خامنه ای، ام القرای مسلمین جهان به درجه ای از فساد و تباهی سقوط کرده است که می شود آنرا نماد تمام عیار یک نظام منحط دانست.جعفر پویه

۱۳۹۱ آبان ۹, سه‌شنبه

بازداشت ستار بهشتی وبلاگ نویس


ستار بهشتی وبلاگ نویس و فعال در فضای مجازی ظهر امروز در پی مراجعه مامورین امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ظهر امروز ساعت ۱۲ ستار بهشتی از فعالین فضای مجازی با مراجعه مامورین امنیتی به درب منزل پدری‌اش واقع در رباط کریم بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل گردید.
این فعال در فضای مجازی پیش‌تر در هفته گذشته نیز مدت ۷۲ ساعت را در بازداشت گذرانده بود.
گفتنی است، عمده فعالیتهای ستار بهشتی در شبکه‌های اجتماعی همچون فیسبوک و وبلاگ نویسی بوده است.

بازداشت چهار تن از نوکیشان مسیحی در تهران


طی روزهای گذشته چهار تن از نوکیشان مسیحی در تهران بازداشت شده‌اند.
بنا به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، شهاب صمیمی، فریبا کریم خانی (همسر شهاب صمیمی)، فرشاد رحیمدل و یاسر میرزا زنجانی، طی روزهای جمعه و یکشنبه هفته اخیر دستگیر شده‌اند.
بر اساس این گزارش، روز جمعه پنجم آبان ماه ۹۱، ماموران امنیتی با ورود به منزل آقای صمیمی، ضمن بازداشت وی و همسرش خانم فریبا کریم خانی، همچنین مهمان آن‌ها فرشاد رحیمدل، منزل آن‌ها را مورد تفتیش قرار داده و کامپیو‌تر شخصی، کتب، سی دی‌ها، جزوات و ریسیور ماهواره آن‌ها را نیز ضبط کرده‌اند.
گزارش مذکور می‌افزاید؛ روز یکشنبه هفتم آبان ماه نیز، ماموران امنیتی با مراجعه به منزل یاسر میرزا زنجانی، این نوکیش مسیحی ساکن تهران را بازداشت، و همزمان ضمن بازرسی منزل وی، بخشی از وسایل شخصی و خانوادگی آن محل را ضبط کرده‌اند.
هنوز از محل نگهداری و همچنین وضعیت این چهار شهروند نوکیش مسیحی خبری منتشر نشده است.
طی هفته‌های گذشته نیز، هفت تن دیگر از نوکیشان مسیحی، توسط نیروهای امنیتی استان فارس در شهرهای شیراز و کوار بازداشت شدند.
این در حالی است که احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در مورد ایران، چهارشنبه ۲۴ اکتبر گزارش جدید خود را به کمیته سوم مجمع عمومی ارائه کرده و خاطرنشان نموده است که "از اواسط سال ۲۰۱۰ تا کنون، بیش از ۳۰۰ مسیحی در ایران دستگیر شده‌اند."

ماموران امنیتی از برگزاری مراسم سالگرد مادر آرش صادقی جلوگیری کردند


 مراسم بزرگداشت مادر آرش صادقی، فعال دانشجویی محروم از تحصیل و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، با تهدید خانواده وی لغو شد.
بنا به گزارش تارنمای ندای سبز آزادی، بنا بود به مناسبت دومین سالگرد درگذشت مادر آرش صادقی روز یکشنبه مراسم یادبود و ختمی برگزار شود که با تهدید خانواده پدربزرگ آرش صادقی، توسط نیروهای امنیتی این مراسم لغو شد.
مادر آرش صادقی در اثر حمله شبانه نیروهای امنیتی که برای بازداشت آرش صادقی مراجعه کرده بودند دچار حمله قلبی شده و فوت کرده بود.
نیروهای امنیتی اعلام کردند که با هرگونه تجمع و مراسمی برخورد شدید و قاطعی خواهند کرد. به همین دلیل خانواده و پدربزرگ آرش اعلام کردند که هیچگونه مراسم یادبودی برگزار نخواهد شد.
آرش صادقی، از فعالین دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی با گذراندن حکم ۱۸ ماه حبس در اواخر آذر سال گذشته آزاد شد ولی آزادی او بیش از سه هفته به طول نینجامید و در ۲۵ دی ۹۰ مجدد بازداشت شد و از آن تاریخ تا به امروز در بند ۲۰۹ زندان اوین است.

اعلام بی فرجامی یک راهکار دیگر خامنه ای




هیچکس باور پذیر تر از یک عُضو ارشد گروهی که آقای خامنه ای مامور فرونشاندن آتش جدالهای درونی باند ولایت کرده، نمی تواند بر زوال اتوریته "رهبر" و بی اعتباری گزنده وی و راهکارهایش صحه بگذارد.
آقای مُرتضی نبوی، عُضو "هیات حل اختلاف و تنظیم روابط قُوای سه گانه"، در اوج جنگ قُدرت روباز بین رووسای سه قُوه جمهوری اسلامی اطلاع داده است که تاکنون "هیچ درخواستی" از این اُرگان برای میانجی گری نشده است. به بیان روشن تر، طرفهای درگیر زیر "خیمه نظام" مُراجعه به آیت الله خامنه ای برای حل و فصل تضادها را بیهوده می دانند و ترجیح می دهند، خود سر رشته کار را به دست گیرند.
آقای احمدی نژاد، گُماشته ولی فقیه بر منصب ریاست جمهوری، "آقا" و "هیات" اش را دور می زند چون او را جانبدار و یک طرف نزاع می داند. دلیل راست سُنتی برای بی اعتنایی آشکار به "مقام مُعظم" این است که تمایُل او برای سالم بیرون آمدن از این بُحران را بیشتر از اراده اش در برخورد با سوگُلی پیشین خود ارزیابی می کند. و هر دوی آنها به گونه مُشترک نسبت به توانایی او برای کُنترُل رقیب خود تردید دارند.
آنچه که عُضو "هیات حل اختلاف" اعلام کرده، یک خبر بد برای آقای خامنه ای محسوب می شود و شکست یک راهکار دیگر وی برای چیرگی بر بُحران قُدرت را پلاکاردیزه می کند. هنگامی که 15 ماه پیش او با این ابتکار به میدان آمد، هدفی کوچک تر از جمع کردن باند فروپاشیده ولایت و نمایش توانایی خود در مُدیریت دستگاه قُدرت "نظام" نداشت. در وصف این عزم بُلندپروازانه، آقای لاریجانی در آن تاریخ مدیحه سرود: "این ابتکار ارزشمند، خود نشانه دیگری از جایگاه اعتلا بخش ولایت فقیه در بهبود سازوکار توسعه و آبادانی کشور و رفع نقایص و جلوگیری از اشتباهات و تاویلهای مُتفاوت از قانون خواهد بود."
اکنون آقای نبوی می گوید که "رهبر" نه راهکاری دارد و نه قُدرت دارد آنچه که به این صفت روی میز می گذارد را به کُرسی بنشاند. همزمان، فشار و حمله به انتخاب استراتژیک آقای خامنه ای در سال 84 که اینک به یک مُصیبت سیاسی برای "نظام" انجامیده، در حال افزایش است.
بر اساس این دو پارامتر، اینک مُناسب ترین زمان برای مطرح گردیدن چاره جوییهایی خارج از اندرونی "آقا" و شُرکا فرا رسیده است؛ موقعیتی که هیچیک از خوش نشینها، مُستاجران یا صاحبان حق آب و گل زیر "خیمه نظام" از دست نخواهند داد. منصور امان

۱۳۹۱ آبان ۸, دوشنبه

۱۴ سال بی خبری از سعید زینالی؛ دانشجوی بازداشتی در کوی دانشگاه


 مادر سعید زینالی، دانشجویی که ۵ روز بعد از ۱۸ تیر ۷۸ بازداشت شد و از آن زمان تاکنون هیچ خبری از وی در دست نیست، اعلام کرد که مسئولان دادستانی در تماسی تلفنی به او گفته‌اند سعید آزاد شده اما در مراجعه به دادستانی پاسخ داده‌اند اشتباهی صورت گرفته است.
بنا به گزارش تارنمای کلمه ، اکرم نقابی گفت که ۱۴ سال از روزی که سعید را بازداشت کردند و بردند می‌گذرد و هیچ جواب درستی به من نمی‌دهند در ‌‌نهایت می‌گویند خودت را بگذار جای مادرانی که بچه‌شان در جبهه شهید شده و جنازه‌اش نیامده.
آخر بچه من که در جبهه شهید نشد خودشان از توی خانه خودم آمدند و بردند چطور خودم را بگذارم جای آن مادران؟
سعید زینالی، ۲۳ تیر ماه ۱۳۷۸ در مقابل چشم‌های مادرش بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون، جز یک تماس تلفنی کوتاه، هیچ خبری از این فارغ التحصیل کامپیو‌تر دانشگاه تهران در دست نیست.
خانواده آقای زینالی از ۱۴ سال پیش تاکنون برای گرفتن خبری از فرزندشان به همه مراکز امنیتی و قضایی مراجعه کرده اند اما هیچ پاسخ درستی به آنها داده نشده است.
اکرم نقابی، مادر سعید زینالی به روز می گوید: “هیچ جواب قطعی نمیدهند یک ماه پیش از دادستانی به من زنگ زدند گفتند که سعید زینالی آزاد شده. نمیدانید چقدر خوشحال شدم چه حالی پیدا کردم. اما بعد انکار کردند. گفتند ما پرونده را دیدیم اشتباه شده. بعد گفتند نگران نباشید و ما پی گیر هستیم و خبرتان میکنیم.”
او می افزاید: “رفتیم دادستانی گفتند نماینده سپاه را خواسته ایم اینجا و با او جلسه می گذاریم و قضیه را روشن میکنیم. قرار بود ظرف ده روز جلسه را بگذارند اما اکنون ۲۵ روز گذشته و هیچ خبری نیست”.
می پرسم چه کسی تماس گرفت و خبر از آزادی سعید داد؟ می گوید: “آقای خدابخشیان، دادیار ناظر زندان اوین بود که به پدر سعید گفته هر موقع میخواهیم جای سعید را پیدا کنیم و به شما اطلاعات بدهیم جایش را عوض می کنند. اما توضیح نداده که چه کسی جای سعید را عوض میکند اصلا سعید دست چه کسی است؟ اصلا زنده است؟”
او می افزاید: “در نهایت هم گفتند پرونده سعید، دست حاجی یعنی آقای دولت آبادی است ایشان باید به شما جواب بدهند و وقت میدهیم با حاجی ملاقات کنید اما تا الان وقت نداده اند که بپرسیم چه بلایی سر بچه من آمده؟ اگر کشته شده بگویند زنده است بگویند ملاقات بدهند اصلا بگذارند فقط یک تلفن بکند. من یک مادرم، ۱۴ سال گذشت ۱۴ سال تمام مرا بازی داده اند انگار که بچه گیر آورده اند. هر روز می گویند بیا اینجا بنشین فردا فلان می کنیم پس فردا بهمان میکنیم و…همین طور سر می دوانند.”
خانم نقابی می گوید: “من هم که نمی روم خودشان زنگ میزنند می گویند فلان روز بیا فلان جا درباره سعید صحبت کنیم. می رویم باز ما را بازی میدهند. میگویند درخواست ملاقات بنویس. می نویسیم می گویند خبر میدهیم و دیگر باز خبری نمی شود. دیگر بریده ام، نمیدانم چه باید بکنم، به کدام عدالت و کدام قانون شکایت ببرم. خودشان زنگ میزنند می روم میگویند یک ماه صبر کن. دو ماه صبر کن ما خبر میدهیم و مساله امنیتی است و… آن روز در دادستانی دیگر داد و بیداد کردم، گفتم آقا ۱۴ سال صبر کردم باز هم باید صبر کنم؟ به من گفتند حال و روزت را بنویس و درخواست ملاقات بنویس. من بعد از آزادی از زندان به دلیل پارگی رگ های عصبی جراحی کردم و با عصا رفته بودم. نوشتم همه را و گفتند به حاجی میدهیم و خبر میدهیم. باز هم هیچ خبری نشد.”
مادر سعید زینالی که به شدت متاثر است و توان صحبت کردن ندارد می گوید:” من نمیدانم اگر رهبر صدای مرا می شنود دولت صدای مرا می شنود، هر کسی که می شنود، من یک مادرم خسته شده ام از این زندگی و این دربه دری. خسته شده ام از التماس کردن از این اداره واز این ارگان به آن ارگان رفتن و سئوال کردن و التماس کردن برای گرفتن یک خبر. به من میگویند خودت را بگذار جای مادرانی که بچه هایشان در جبهه ها شهید شده و جنازه هایشان نیامده. اما آخر بچه من که جبهه نرفت، شهید نشد، خود همین آقایان آمدند از خانه من بچه مرا بردند.یک روز نیست که من عکس و لباس سعید را بغل نکنم و زار نزنم. آخر خدا را خوش می آید؟ چرا با ما اینطور بازی میکنند. بگویند کشته شده من دیگر انتظار نکشم.”

تأیید حکم اعدام دو زندانی کُرد به اتهام محاربه


دیوان عالی کشور دو شهروند اهل مهاباد به نام های علی افشاری و حبیب (رزگار) افشاری به اتهام محاربه به اعدام محکوم کرد.
به گزارش آژانس خبری موکریان ، وکیل این دو شهروند ضمن تأیید این خبر اظهار داشت: شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور حکم اعدام دو شهروند اهل مهاباد به نام‌های علی افشاری و حبیب (رزگار) افشاری را تأیید نمود.
وی در ادامه افزود: این دو شهروند پیش‌تر از سوی دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به اتهام محاربه و افساد فی الارض از طریق عضویت در احزاب غیرقانونی و درگیری با نیروهای حکومتی و... به اعدام محکوم شده بودند که دادنامه تجدیدنظرخواسته، از طرف شعبه ۳۱ دیوانعالی کشور عیناً تأیید گردید.
یادآور می‌گردد علی و حبیب (رزگار) افشاری آبانماه ۸۹ از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه بسر می‌برند.

آکسیون روز 27 اکتبر در حمایت از آزادی کارگران و فعالین کارگری زندانی در ایران روبروی پارلمان سوئد مین توریت




























این هم نشانه های خدمات رژیم ودولت خدمت گذار به مردم !

روند بازسازى روستاهاى زلزله زده آذربایجان شرقى






گزارشی از وضعیت زندان زاهدان / شیوع ایدز، سل و مرگ سه زندانی


 زندان زاهدان با بیش از ۳۵۰۰ زندانی تا کنون شاهد دوبار اعتراض زندانیان سیاسی بود که این اعتراضها از سوی مسئولین به شورش تعبیرشد و سبب گردید تعداد زیادی از زندانیان به انفرادی و سپس به شهرستانهای دور دست تبعید گردند.
مطلبی که در زیر می‌آید گزارشی مختصر از وضعیت این زندان میباشد که از سوی چند تن از زندانیان سیاسی که اخیرا آزاد شدند؛ به هرانا گزارش شده است.
اعدام زندانیان در زندان زاهدان:
از آنجایی که اکثر زندانیان محبوس در زندان مرکزی زاهدان را بومیان استان سیستان و بلوچستان تشکیل می‌دهند و از آنجایی که فعالیت مدنی در این استان نیز درکل تعریف نشده، اطلاع رسانی در خصوص زندانیان محکوم به اعدام از سوی خانواده ها و یا قربانیان به ندرت صورت میگیرد.
زندان مرکزی زاهدان نیز به مانند سایر زندانهای که در حاشیه و مناطق محروم کشور بنا شده است به دلیل نزدیکی به مرز پاکستان و افغانستان یکی از زندانهایی است که اکثر بازداشت شدگان آنرا قاچاقچیان مواد مخدر تشکیل میدهند.
بر همین اساس اجرای مخفیانه و فله ای حکم اعدام نیز در آن رواج دارد و تنها زمانی که افشای آنها بر مصلحت کشور باشد، برای ایجاد رعب و وحشت برخی از این اعدام ها در رسانه های وابسته به حاکمیت گزارش می شود.
اعدامها در این زندان بر اساس تفکیک جرم به دو دسته عمده تقسیم می شود که اکثریت آن مربوط به قاچاق مواد مخدر و یا فعالیت سیاسی و نظامی برعلیه نظام می‌باشد و به ندرت زندانی به جرم قتل در آن یافت می شود.
بر اساس تخمین ها بین ۷۰ – ۱۰۰ زندانی در انتظار اجرای حکم اعدام در این زندان بسر می برند و نزدیک به ۶۰ زندانی نیز در انتظار قطعیت محکومیتشان به اعدام در این زندان نگهداری می شوند.
وضعیت بندهای مختلف زندان زاهدان:
زندان زاهدان ۱۱ بند دارد که حدود ۳۵۰۰ زندانی با جرائم متفاوت و در بند های مختلف این زندان محبوس هستند که حدود ۲۰ نفر از آنها را زندانیان سیاسی و عقیدتی تشکیل می دهند. البته تعداد زندانیان سیاسی و عقیدتی این زندان چیزی حدود ۵۰ تا ۶۰ نفر بود که به دلیل دو نوبت اعتراضات گسترده ای که در اوایل سالجاری در آن رخ داد اکثرا آنها به زندانهای دور افتاده کشور از جمله سمنان، بندر عباس، اردبیل، قزوین و... تبعید شدند.
هم چنین این زندان سه بند قرنطینه دارد که از لحاظ بهداشتی شرایط بسیار بدی دارند. در بند های عمومی این زندان هم وضعیت بهداشتی بسیار نامناسب بوده و تعداد زیادی از کارتون خواب های خیابانی در کنار سایر زندانیان از جمله زندانیان سیاسی و عقیدتی نگهداری می شوند. وضعیت بندهای عمومی این زندان آن قدر نامناسب است که زندانیان بندهای قرنطینه و سلول های انفرادی را به بندهای عمومی ترجیح می دهند.
مسئولان زندان هم با وجود اینکه بارها زندانیان نسبت به وضعیت بهداشتی این زندان به آنها شکایت کرده اند اما هیچ توجهی نسبت به بهبود این وضعیت نشان نداده اند.
علاوه بر این در بندهای عمومی این زندان عده ای از زندانیان مبتلا به بیماری ایدز می باشند که این زندانیان مبتلا به ایدز در کنار سایر زندانیان محبوس هستند و مسئولین زندان حاضر نیستند که آنها را در بندهای جدا از سایر زندانیان جای دهند و به علت شیوع ارتباط جنسی در بین عده ای از زندانیان تعداد مبتلایان به ایدز رو به افزایش است.
تعدادی از زندانیان این زندان هم مبتلا به بیماری سل هستند که این زندانیان نیز در کنار زندانیان سالم محبوس هستند و با توجه به وضعیت نامطلوب غذای زندانیان که بدن آنها را ضعیف و در برابر بیماری مستعد کرده، این بیماری سلامت تعداد بیشتری از زندانیان را تهدید می کند و آمار مبتلایان به سل در این زندان رو به افزایش است.
گفتنی است که در دو ماه اخیر سه نفر از زندانیان زندان زاهدان بر اثر بیماری سل جان خود را از دست داده اند. مسئولین زندان هم با وجود اینکه از شیوع این بیماری در میان زندانیان اطلاع دارند هیچ اقدامی برای بستری کردن و درمان آنها انجام نمی دهند.
هم چنین در این زندان هیچ پزشک متخصصی نظیر دندان پزشک یا چشم پزشک وجود ندارد و تعدادی از زندانیان این زندان از مشکلات چشم یا دندان رنج می برند ولی پزشک متخصصی برای رسیدگی به وضعیت آنها وجود ندارد تا جایی که یکی از این زندانیان فقط بخاطر نداشتن عینک در آستانه نابینا شدن قرار دارد.
این زندان با داشتن بیش از ۳۵۰۰ زندانی تنها یک پزشک عمومی دارد که او هم دانشجوی پزشکی است و چندان به درمان زندانیان وارد نیست. هر زندانی بیمار در هر ماه فقط یک بار امکان معاینه به وسیله این پزشک را دارد.
در بند های مختلف این زندان هر اطاق ۵ در ۶ متر و دارای ۱۸ تخت است که در هر اطاق حدود ۵۰ زندانی نگهداری می شوند و زندانیان به صورت فشرده و کتابی در کنار هم می خوابند. در بند ۲ این زندان که از نظر قانونی گنجایش ۱۰۰ نفر را داراست حدود ۳۹۰ زندانی نگهداری می شوند و سایر بندهای این زندان هم وضعیت مشابه این بند را دارد.
در زندان زاهدان برای بیش از ۳۵۰۰ زندانی فقط ده سرویس بهداشتی موجود است که از این تعداد هم فقط چهار سرویس قابل استفاده می باشد و هم چنین این زندان فقط هشت حمام دارد که از این تعداد دو حمام درب ندارند و سه حمام هم فشار آب بسیار ضعیفی دارند و تنها سه حمام وضعیت بهتری نسبت به بقیه حمام ها دارند و با وجود نامه نگاری های زندانیان به مسئولین زندان برای تعمیر این حمام ها مسئولین زندان تاکنون اقدامی در این راستا انجام نداده اند.
لازم به ذکر است که این زندان علاوه بر اینکه وضعیت غذایی بسیار نامطلوبی دارد هیچ فروشگاهی هم ندارد تا زندانیان حداقل غذای خود را از این فروشگاه ها تامین نمایند.
قاضی ناظر بر زندان نیز هیچ رسیدگی و نظارتی بر شرایط نامناسب بندهای مختلف این زندان ندارد. پتو در زندان از اجناس نایاب است به طوری که هر دو زندانی مجبور هستند از یک پتو استفاده کنند و با وجودی که خانواده های تعدادی از زندانیان اقدام به خرید پتو برای زندانیان نمودند اما مسئولین زندان این پتوها را جمع آوری نموده و به زندانیان اجازه استفاده از این پتوها را ندادند.

سفر هیات پارلمانی اروپا به ایران و لغو آن، دو روی نیرنگ و فلاکت یک سکه




لغو سفر هیات پارلمانی اروپا به ایران اثبات دو امر کلی است: نخست، شدت و حدت تزویر و دروغگویی اروپا که تلاش می کند راه را برای تجارت با رژیم باز کند، اما زیر فشار مخالفتها ناچار می شود، یک محمل حقوق بشر برای این هدف بتراشد و دوم، وضعیت وخیمی که جمهوری اسلامی در آن قرار دارد که حتی در شرایط انزوای فلاکت بار بین المللی هم تن به پرسش حقوق بشر که پایمالی آن نقش اساسی در بقایش دارد را نمی دهد.
خانم "تاریا کرونبرگ"، رییس فنلاندی هیات روابط پارلمان اروپا با ایران گفته بود که پنج نماینده پارلمان اروپا "به منظور ارتقای مناسبات اروپا با ایران" به تهران خواهند رفت و همچنین در جلسه ماه جولای هیات نمایندگان اروپا، از این سفر به عنوان "تمرین پل سازی" یاد شد. در همین حال، کاظم جلالی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ارتجاع نیز هدف این سفر را "ترسیم افق روشن ‌تر از روابط آینده ایران و اروپا" توصیف کرده بود.
پیشنهاد این سفر از سوی "باربارا لوخ‌بیلر" از حزب سبزها و "کورت لشنر" از حزب دمکرات مسیحی آلمان مطرح شده بود که از سوی برخی دیگر از احزاب به شدت با آن مخالفت شد. استيونسون، نماینده پارلمان اروپا از اسکاتلند و رییس "گروه دوستان ایران آزاد" که بسیاری از پارلمانترهای پارلمان اروپا را گردهم آورده، ضمن تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی مردم ایران را نمایندگی نمی کند، این حرکت را "رسوا" توصیف کرد. وی گفت: "آنها دستان قاتلان و ستمگرانی که بيش از 300 نفر را از آغاز سال جاری شکنجه و اعدام کرده اند، خواهند فشرد."
تحت همین فشارها بود که هیات اروپایی در آستانه سفر خود درخواست دیدار با نسرین ستوده و جعفر پناهی، برندگان جایزه ساخاروف را مطرح کرد که به لغو آن انجامید. البته تلاشهای حامیان حفظ رژیم در پیشبرد این توطیه و اعتراضات فعالان حقوق بشر در افشاگری علیه آن را نباید از خاطر دور داشت.
در رابطه با تحمیل شدن این درخواست به هیات اروپایی اشاره علاءالدین بروجردی، رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی رژیم شنیدنی است. او می گوید: "طرح پیش شرط برای این سفر مورد نظر پارلمان اروپا و ایران نبوده است. بنابراین طرح این موارد خلاف موافقت اولیه است و آن هم ناشی از فشار لابی صهیونیست بر پارلمان اروپا است."
خواست هیات اروپایی برای دیدار با نسرین ستوده و جعفر پناهی را جمهوری اسلامی اقدامی "مداخله جویانه" توصیف کرد. این ادعا فقط برای جلوگیری از طرح نقض حقوق بشر در ایران مطرح می شود. پایمالی حقوق شهروندان ایرانی امری است که بیش از پیش و افزون بر رویارویی با فعالیتهای هسته ای رژیم باید در مرکز توجه قرار گرفته و بر آن تاکید شود. لیلا جدیدی 


۱۳۹۱ آبان ۷, یکشنبه

بازداشت دو تن از نوکیشان مسیحی پس از احضار به اداره اطلاعات


 در پی بازداشت هفت تن از مسیحیان غیر تثلیثی در شیراز دو تن دیگر از اعضای این گروه پس از احضار به اداره اطلاعات در‌‌ همان مکان بازداشت شدند.
بنا به گزارش محبت نیوز، بر اساس خبرهای دریافتی اسامی این دو تن عبارتند از خانم "افسر بهمنی" و آقای "مسعود رضایی" که حدود ساعت ۱ بعدازظهر روز جمعه ۲۸ مهرماه ۱۳۹۱ توسط ماموران امنیتی بازداشت شدند.
گفتنی است بانوی میان سال خانم "افسر بهمنی" از بیماری قلبی و کلیوی رنج می‌برد و نیازمند رسیدگی ویژه پزشکی است.
این افراد توسط یک مامور امنیتی ابتدا به اداره اطلاعات شیراز موسوم به ساختمان پلاک ۱۰۰ احضار و پس از حضور در محل همانجا بازداشت شدند.
همچنین گفته می‌شود که هفت نفری هم که پیش از این دستگیر شده‌اند در همین مکان در بازداشت به سر می‌برند و از وضعیت آنان تاکنون اطلاعی در دست نیست.
ساختمان موسوم به پلاک ۱۰۰ قسمتی از یک پادگان متعلق به ارتش می‌باشد و هیچ نوع تابلو یا نشانی ندارد. سرتا سر خیابان فوق از طریق دوربین و برجهای نگهبانی و چند دستگاه ساختمان در این خیابان کنترل می‌شود. زندان یا بازداشتگاه موسوم به پلاک ۱۰۰ شیراز، متشکل از حدود ۲۰ الی ۳۰ سلول انفرادی و ۱۰ اتاق جمعی است و همجنین حدود ۸ اتاق مجهز به امورات بازجویی دارد.
لازم به یاد آور ی است، ماموران امنیتی عصر روز جمعه مورخه ۲۱ مهرماه ۱۳۹۱ برابر با (۱۲ اکتبر ۲۰۱۲) نیز با هجوم به خانه ایی واقع در خیابان جمهوری در شیراز دست کم هفت تن از اعضای گروه موسوم به کلیسای ایران را بازداشت کردند.
اسامی این بازداشت شدگان که از آنان بعنوان مسیحیان غیر تثلیثی یاد می‌شود عبارتند از: آقایان محمد (وحید) روغنگیر – سروش سرایی _ اسکندر رضایی – بیژن حقیقی – مهدی عامرونی و شاهین لاهوتی و خانم رکسانا فروغی.
در همین راستا برخی رسانه‌های رسمی ایران در روز دوشنبه ۲۴ مهرماه ۱۳۹۱، از شناسایی تعدادی کلیساهای خانگی و دستگیری گردانندگان آن در شیراز خبر دادند.
خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران در این ارتباط بدون ذکر جزئیات نوشت: "طی دو ماه گذشته، چهار شبکه غیر قانونی موسوم به" کلیساهای زیر زمینی (خانگی - کلیسای محرمانه) "در شهر شیراز و کوار کشف و سرکردگان و گردانندگان اصلی آن دستگیر شدند."
همچنین خبرگزاری انگلیسی زبان کریسشین پست از قول مدیر عامل سازمان اتحاد جهانی مسیحی، "مروین توماس" طی نظراتی درباره افزایش دستگیری مسیحیان در ایران نوشت: سازمان ما عمیقن نگران بازداشت خانم بهمنی و آقای رضایی است و به نظر می‌رسد این دستگیری‌ها بخشی از موج جدیدی از دستگیری‌ها علیه کلیسا‌های خانگی در شیراز است.

نامه شاهرخ زمانی، فعال کارگری زندانی به احمد شهید ،صدای دادخواهی من را بشنوید






شاهرخ زمانی عضو کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلهای کارگری و سندیکای کارگران نقاش تهران از فعالین کارگری شناخته شده در شهر تبریز طی نامه ای از زندان رجایی شهر درخواست کرده است که صدای اعتراض او را به جهانیان برسانیم.

شاهرخ زمانی محکوم به ۱۱ سال زندان است. لازم به ذکر است طی مدتی که شاهرخ در زندان بوده مورد شکنجه و آزار بسیاری قرار گرفته است و اکنون نیز وی را به زندان رجایی شهر تبعید کرده اند.

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

خطاب به تمامی سندیکاها و نهادهای حقوق بشری و انسانهای آزادیخواه

صدای دادخواهی مرا بشنوید!

من شاهرخ زمانی عضو سندیکای کارگران نقاش تهران و کمیته پیگیری پس از سی سال اقامت در تهران در تاریخ چهارده خرداد ۱٣۹۰ در بدو ورود به شهر تبریز بخاطر دیدار با پدر و مادرم توسط اداره اطلاعات شهر به شکل کاملا غیر قانونی و بدون کوچکترین سند و مدرک دستگیر شدم. بعد از چهل روز شکنجه های روحی و جسمی به زندان مرکزی تبریز تحویل داده شدم. در تمامی این چهل روز بازداشت غیر قانونی ام در اعتراض به این اوضاع در اعتصاب غذا بودم. بطوری که ۲۷ کیلو وزن کم کرده ام و مطلقا بازجویی ندادم. با این اوصاف علیرغم اینکه کوچکترین سند و مدرکی از من وجود نداشته و یک سطر بازجویی نداد. اداره اطلاعات و لجاجت آن٬ شعبه یک دادگاه انقلاب تبریز با زدن اتهامات “تبلیغ علیه نظام و تشکیل دسته سوسیالیستی” مشمول مجازات در این موارد یعنی ۱۱ سال حبس برای من بریدند. در صورتیکه در حکم صادر شده نیز من از اول تا آخر منکر اتهامات بودم و این مسئله نشان دهنده جعلی و واهی بودن اتهامات و خود حکم بعدا بطوریکه قاضی پرونده در اثر اصرار من که بر اساس چه چیزی حکم صادر کرده است اعلام کرده و گفته شما فکر میکنید من کی هستم بنده در سلسله مراتب یک فرمانبرداری بیش نیستم.

زندان تبریز یکی از مخوف ترین زندانها با آدمکش ترین ماموران می باشد٬ برخورد غیر قانونی و غیر انسانی و جنایتکارانه آن زبانزد خاص و عام می باشد٬ زندانیان سیاسی بدون برخورداری از کوچکترین حقوق قانونی مانند مرخصی، آزادی موردی و مشروط و یا کتابخانه که فقط کتابهای تخصصی دارد تحت نظر اداره اطلاعات مرکزی به بدترین شکل ممکن مورد زندانیان را تحت شکنجه های روحی و جسمی فراوان قرار میدهد. بدترین رفتار انداختن زندانیان عادی به جان زندانیان سیاسی می باشد. به علت اینکه بندی مستقل وجود ندارد، این کار را بطور روزمر ه انجام میدهند و روزی نیست که یک درگیری کوچک و یا بزرگ در این اداره بوجود نیامده باشد.

در یک اطاق بیست متری بیست و یک تخت است که گاهی از چهل نفربه بالا در آنجا هستند همیشه هفت نفر از زندانیان عادی مخصوص که روحشان فاسد بوده و تحت ارعاب تن به جاسوسی و درگیری میدهند در میان زندانیان هستند.

زندانیان سیاسی با افراد مبتلا به بیماری ایدز و یا هپاتیت در تماس می باشند که با تحریک مسئولان به سوهان روح زندانیان سیاسی تبدیل میشوند. در سال ٩٠ مرا بعد از سه روز نگهداری در این اطاق که به نوعی بهشت حساب میشد به بند ١٢ اداره اطلاعات برای آزار و اذیت بیشتر، مرا به یک قرنطینه همراه با زندانیان خطرناک که فقط برای سه روز قابل تحمل است نگهداری کردند و بعدا بهمراه جمهور آزگوچ از پ ک ک به بند ۱۵متادون که پنجاه نفر مبتلا به ایدز و هپاتیت در آنجا بودند، انتقال دادند. در آنجا در اعتراض به این مسئله یک اعتصاب چند روزه با تمامی زندانیان انجام دادیم.

اداره اطلاعات در اردبیهشت ۹۱ بدون کوچکترین حکمی با جعل سازی سند و این که من تقاضای انتقال داده ام مرا به یزد انتقال داد. من از لطف این عده برخوردار شده و در آنجا با تهمت اینکه شما اخبار و اوضاع داخلی را به بیرون میدهید دوباره به تبریز برگردانده شدم به بند هشت کار درمانی تبریز. در آنجا ما زندانیان سیاسی تبریز نوشته ای کتبی در ١۴ ماده برای سازمان زندانها نوشته و موارد دیگری از آزار و اذیت ماموران را توضیح دادیم و خواهان رسیدگی فوری به حقوق قانونی مان مانند مرخصی ها٬ آزادی مشروط و امکانات باشگاهی، کلاسهای فنی و حرفه ای شدیم. … (چند ثانیه نامفهوم)

مامور انتظامات داخلی زندانیان عادی را وادار کرد علیه من و چند نفر دیگر شکایت کنند و گفتند که ما به رهبری توهین کرده، به زندانیان عادی فحش داده و زندانیان کارگر را تحریک به اعتصاب کرده ایم. این پرونده درشورای ١١ بازرسی تشکیل شد و بعد از این ماجرا ما را به زندان رجایی شهر کرج تبعید کردند. البته بعدا دو نفر از کسانی که شکایت کرده بودند پشیمان شدند.

جناب احمد شهید

علیرغم شکایت خانواده ام به نهادهای قانونی از جمله دفتر رهبری، دیوانعالی نهاد حقوق بشر و غیره با جوابهای سربالا و تهدید و ارعاب مواجه بوده ام. علیرغم این تهدید و ارعاب من قسمتهایی از حرفهای همین نهادها را که برای رفع تکلیف و بخاطر فشارهای خانواده ام به وکیلم گفته اند یاد آور میشوم. کارشناس دیوانعالی کشور گفته متاسفانه در حق ایشان اجحاف شده و کوچکترین ادله قانونی و محکمه پسندی که قاضی بتواند این حکم را بدهد در پرونده ایشان موجود نیست. یکی از افراد حقوق بشر اسلامی د ر تهران در مقابل پیگیری زیاد پرونده به همسر من گفته است خانم چیزی از اینجا عاید شما نخواهد شد تصمیم جای دیگری گرفته شده است. شما تنها به حقوق بشر جهانی میتوانید مراجعه کنید. گویا قاضی صادر کننده حکم در مقابل فشار بر روی سه مدرک، حکم را صادر کرده گفته من فکر میکنم که در سلسله مراتب پیچیده کنونی فرمانبرداری بیش نیستم. (چند ثانیه نامفهوم)

تنها امید ما زندانیان٬ احزاب و نهادهای جهانی علیه سیاستهای ضد بشری موجود هستند.

در پایان قابل تذکر میباشد که در اداره اطلاعات بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم تهدید به مرگ شده ام از جمله مسمومیت٬ قرار دادن در کنار افراد عادی مبتلا به ایدز، وادار کردن افراد نامتعادل روانی٬ جانی و خطرناک به درگیری با من، قرار دادن افراد اطلاعاتی در پوشش زندانی در کنار من که مرا تشویق به فرار میکردند تا حین فرار با تیر کشته شوم که با شناسایی و افشای این افراد از آنها دور شده ام. مامورین مردمی و خوب زندان چندین بار در زندان در این مورد به من تذکر داده اند که با توجه به نمونه مهندس امانی، مبارزی که توسط مامورین از طریق فرار ساختگی از بین برده شد، مواظب خودم باشم. در مورد هرگونه عواقب از این قبیل من به همه هشدار میدهم. مرگ من در زندان بهر دلیل متوجه مسئولین می باشد.

با امید به آینده ای انسانی عاری از تبعیض و ظلم دست همه شما را به گرمی فشرده و قبلا از زحمات شما به گرمی نهایت تشکر را دارم.


شاهرخ زمانی زندانی رجایی شهر

٢٩ مهرماه

دو گزینه جابرانه برای کارگران بینان دیزل






در ماههای اخیر مشکلات کارگران و مزدبگیران افزایش یافته است. عدم پرداخت حقوق، بحران در واحدهای تولیدی، تعطیلی و بیکار کردن کارگران همراه با شدت گیری بحران اقتصادی، افزایش قیمت کالاهای اولبه مورد نیاز زحمتکشان، افزایش نرخ تورم و ...زندگی نیروهای کار را به تباهی کشیده است. بیش از 400 تن از کارگران کارخانه بنیان دیزل قبلاً در رابطه با بیکار شدن خود دست به اعتراض زدند.
کارخانه بنیان دیزل در تبریز که از اولین کارخانه تولید کننده موتورهای دیزلی بوده است تعطیل و 400 کارگر آن بیکار شدند. کارگران معترض کارخانه بنیان دیزل در پی اعتراض به از دست دادن کار در برابر دو گزینش اجباری قرار گرفته اند. انتقال اجباری یا از دست دادن کار.
مدیریت کارخانه بنیان دیزل به کارگران معترض گفته که در صورت تمایل به کار به کارگاههای تولیدی در 20 کیلومتری شهر تبریز بروند. به گزارش روز شنبه 6 آبان ایلنا،«بیش از 400 کارگر کارخانه بنیان دیزل در حال حاضر بیکار شده اند و طبق قولی که مدیریت این مجموعه به کارگران داده است، قرار بر این شده تا هر کدام از آنان که می خواهند به کار ادامه دهند، به کارگاههای تولیدی در 20 کیلومتری شهر تبریز منتقل شوند.»انتقال اجباری کارگران ترفندی در برابر اعتراض گارگران به بیکارشدن است.

زینت میرهاشمی

۱۳۹۱ آبان ۶, شنبه

وصفی از سید علی وحماس

دستگیری اعضای یک گروه موزیک زیر زمینی


 چندتن از اعضای یک گروه موسیقی زیرزمینی بازداشت شدند.
بنا به گزارش مشرق، چند تن از اعضای یک گروه موسیقی زیرزمینی موسوم به ۳BAND شناسایی و دستگیر شدند.
این تیم زیرزمینی که هسته اصلی آن را یک زن و دو مرد، به رهبری فردی به نام (ح، ح) تشکیل می‌داد، موسیقی‌های خود را برای استفاده شبکه‌های مجازی و ماهواره‌ای، تولید و برای پخش در اختیار آن‌ها قرار می‌دادند.
یکی از آهنگهای معروف این گروه تحت عنوان "کی مثل تو" در سطح وسیع در شبکه‌های مجازی و ماهواره منتشر شده است.
در این رابطه چندین نفر دستگیر و تعدادی آلات موسیقی و نیزCD‌های مراسمات این گروه که در باغهای اطراف کرج تولید شده بود از محل استودیوی مخفی آن‌ها به دست آمده است.

احضار دو شهروند کرد به ستاد خبری اداره اطلاعات سلماس


 دو نفر از شهروندان کرد سلماس طی تماس تلفنی به اداره اطلاعات این شهرستان احضار و مورد بازجویی قرار گرفتند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حسن ایوری فرزند زینال و علاالدین عبدالله‌زاده فرزند محمد دو شهروند کرد ساکن سلماس در پی احضار اداره اطلاعات این شهر، چندین ساعت مورد بازجویی و تهدید قرار گرفتند.
این در حالیست که طی هفته‌های اخیر اکثر شهروندان کرد این شهر مورد بازجویی‌های مداوم و سیستماتیک در ارتباط با فرزندانشان در خارج از ایران قرار گرفته بودند.

مجلس، خراط رییس جمهور بعدی "نظام"؟




پس از شکست در مُدیریت بُحران سیاسی حال و اکنون، بقایای باند از هم پاشیده شده ولایت، آستینها را برای مُدیریت ساختار آینده بالا زده اند. مجلس مُلاها پیش نویس طرحی را به تصویب رسانده که در آن با نگاه به جنگ قُدرت فعلی، شرایط تازه ای برای نامزدهای ریاست جمهوری تعیین گردیده است.
اگر چه مُبتکران طرح مزبور وانمود می کنند که اقدام شان کوششی در جهت یافتن راهکاری برای چیرگی بر ناهمگونیهای ساختاری "نظام" است، اما بیشتر چنین می نماید که آنها در جُستُجوی گُریزگاهی برای پناه بردن به آن از چالشهای غلبه ناپذیر امروز و اکنون باشند.
مجلس مُلاها در هفته های اخیر دلایل قانع کننده بیشتری برای ناتوانی در تصمیم سازی و تاثیرگذاری ارایه کرده است. اُرگان مزبور با خیز پُر سروصدا ابتدا برای استیضاح وزیر ورزش، سپس وزیر اقتصاد و سرآخر وزیر جهاد و کشاورزی و در نهایت کُرنش اُستخوان شکن در برابر روسای آنها نشان داد که در سلسله مراتب قُدرت، جایگاهی فراتر از بازیچه ای در دست رهبران فراکسیونها و گرایشهای باند ولی فقیه ندارد.
نُکته توجُه پذیر این است که هیچیک از جریانهایی که نخ خود را از این مُهره می گذرانند، کوششی برای پنهان کردن رابطه مزبور و حفظ ظاهری جایگاه "مجلس" و وکیل الدوله ها به خرج نمی دهند. به میدان افکندن پی در پی طرح سه بلوف – استیضاح توخالی و شرمسار شدن سه باره از همت خود، یک گُشاده دستی حیرت انگیز در خرج این اُرگان فرمایشی برای گذراندن کسب و کار روزانه است. اما اگر کسی می پندارد که پس از این ماراتُن، گُنجایش مجلس فرمایشی برای خوار کردن خود اشباع شده باشد، وُکلای دست نشانده آماده اند تا با فراخواندن بی نتیجه آقای احمدی نژاد، گُماشته ولی فقیه بر منصب ریاست جمهوری، درس بهتری به او بدهند.
این بی قیدی خسارت بار را فقط می توان با شدت درگیریها و فشُردگی رویدادهای ناشی از آن توضیح داد. در حالی که هیچکُدام از اجزای دستگاه قُدرت در شرایط عادی توانایی حذف رقیبان خود را ندارند، اما سیاست کلان آنها بر این محور اُستوار گردیده، بدیهی است که اُرگانهای حُکومتی و در راس آنها سه قُوه نیز بیش از پیش به نقش ابزار صریح اعمال قُدرت این یا آن محفل و گرایش فرو می کاهند.
با این وجود، بسا دور به نظر می رسد، آنها که از عُهده مُدیریت امروز خود برنمی آیند، قادر باشند از این بام کوتاه، فردای شان را در اُفُق تصویر کنند. از این جهت، تنها موضوع تماشایی در نمایان شدن مجلس در لباس خراط رییس جمهور بعدی "نظام"، مسافتی است که برای فرار از صحنه واقعی نبرد در پُشت سر گذشته است.منصور امان



چهره سید علی بعداز اعدامهای جدید!


۱۳۹۱ آبان ۵, جمعه

از برکت حکومت اسلامی، طبیعت شمال زیر زباله‌‌ها !

 آنقدر درباره زباله و دفع غیربهداشتی و رهاسازی آن در طبیعت، خیابان‌ها و کوچه و پس کوچه‌ها و روستاها نوشته شد و هشدار داده شد که شاید دیگر نتوان واژه و جمله جدیدی در این باره پیدا کرد و به این معضل قدیمی پرداخت. 
 
دفع غیربهداشتی و غیراصولی زباله‌ها به یکی از دغدغه‌های مهم در زندگی امروزی بشر تبدیل شده است که این امر با توجه به تنوع تولیدات غذایی و صنعتی موجب افزایش تولید و تنوع زباله‌ها شده است که به این میزان نیز خطرات زیست محیطی و تهدید بروز انواع بیماری‌ها در انسان هم فزونی می‌یابد و لزوم صیانت بیشتر در دفع بهداشتی زباله بیش از پیش احساس می‌شود. 
 
حال آنچه که در تصویر دیده می‌شود رهاسازی انبوه انواع زباله‌ها در حاشیه جاده در منطقه انارور نوشهر است که منظره بسیار تاسف باری را به وجود آورده است. 
 
نکته قابل توجه و دردناک‌تر اینکه تمامی این زباله‌ها در مجاورت یک مدرسه رهاسازی شده است که این امر علاوه بر بدآموزی برای دانش آموزان که آینده‌سازان کشورمان هستند، خطر ابتلا به بیماری‌ها را نیز آنها را تهدید جدی می‌کند. 
 
طبیعت مازندران در زیر زباله‌‌های رنگارنگ 
 
این صحنه‌ها در حاشیه جاده‌های مازندران کم و بیش دیده می‌شود و جالب اینجا است که همواره این جمله را شنیدیم که محرومیت مازندران در زیر برگ‌های سبز آن پنهان شده است، اما گویی اکنون و کم کم طبیعت مازندران در زیر زباله‌‌های رنگارنگ پنهان می‌شود و آن برگ‌های سبز بر اثر همین آلودگی‌ها از بین می‌روند. 
 
جالب است بدانیم که برخی کشورها همانند چین و سوئد واردکننده زباله هستند یعنی به جای آنکه زباله‌های خود را در طبیعت و خیابان و بیابان رها کنند به درستی جمع‌آوری و تبدیل به انرژی‌های پاک و دوست‌دار طبیعت می‌کنند و آنقدر زباله کم می‌آورند که مجبور به واردات زباله می‌شوند. 
 
در حالی که زباله از سال‌ها پیش به یکی از مشکلات کشورهای صنعتی تبدیل شده،‌ سوئد به علت کمبود تولید زباله مجبور به وارد کردن آن از کشورهای همسایه است. 
 
پرسش‌های بی‌جواب 
 
در سوئد تنها یک درصد زباله‌های خانگی قابل بازیافت نیست در حالی که این رقم در کشورهای اروپایی به 38 درصد می‌رسد. 
 
در سوئد 36 درصد زباله‌ها بازیافت، 14 درصد تبدیل به کود و 49 درصد سوزانده می‌شوند در حالی که متوسط بازیافت زباله در اروپا 22 درصد است. 
 
سوئد با استفاده از دستگاه‌های بسیار پیشرفته سوزاندن زباله 20 درصد از برق مورد نیاز دستگاه‌های گرمازای کشور و نیز ذخیره برق برای 250 هزار خانوار از 4 میلیون و 600 هزار خانوار را تامین می‌کند. 
 
به هرحال چه کسی مسئول به وجود آمدن چنین صحنه‌ای در حاشیه جاده و مجاورت مدرسه ابتدایی است پرسشی است که بی‌جواب ماند. 
 
از سویی دیگر اینکه چرا نسبت به جمع‌آوری این زباله‌ها هیچ‌گونه اقدامی نمی‌شود خود سئوال دیگری است که ذهن را به خود مشغول می‌سازد. 

هزینه نظامیگری از طریق تحمیل مالیاتهای جدید بر مردم





وزیر امور اقتصاد و دارایی در گفتگویی با خبرگزاری حکومتی ایلنا در مورد ادامه تحریمها اعلام کرد:«اگر در فروش نفت دچار مشکل شدیم از طریق منابع مالیاتی کشور هزینه ها تامین می شود». معنی شعار اقتصاد مقاومتی ولی فقیه، هر روز آشکارتر می شود. پرداخت هزینه های سرسام آور نظامیگری، صدور بحران به منطقه، حمایت مالی و تسلیحاتی از دیکتاتوری بشار اسد و .... با خالی شدن سفره مردم انجام می شود.
تحریمهایی که از منظر پاسدار احمدی نژاد کاغذ پاره ای بیش نیست به گفته برخی از پایوران رژیم آنچنان بحران آفریده که مجبور هستند با اقتصاد پایاپای در ازای فروش انرژی طلا وارد کنند و یا با فروش نفت به چین کالاهای بنجل وارد کنند. افزایش مالیات برای پرداخت سیاستهای ماجراجویانه هم به این شیوه ها باید اضافه کرد.

وزیر اقتصاد رژیم «راهکارهای اقتصاد مقاومتی» را «تدوین قوانین جدید» اعلام کرد. از جمله قوانین جدید همان افزایش مالیاتی است که وی اشاره کرده است. با کاهش ارزش ریال در برابر ارز خارجی، چند نرخی شدن ارز، ارزش دستمزد کارگران و مزدبگیران بسیار پایین آمده است. وضعیت معاشی مردم بحرانی تر از هر هنگام شده است. با توجه به وضعیت آقازاده ها، رانت خواران حکومتی و وابستگان به قدرت، که با شیوه های مختلف از دادن مالیات فرار می کنند معلوم است که افزایش مالیات بر شانه های چه کسانی سنگینی می کند. در حکومتی که از فاسدترین حکومتهاست، سیستم مالیاتی آن هم شامل فساد حکومتی می شود.
بر اساس خبر خبرگزاری رویترز، ترکیه در ماه اوت نزدیک به 2 میلیارد دلار شمش طلا از طرف خریداران ایرانی به دوبی ارسال کرده است. این طلاها در ازای فروش گاز و نفت به ترکیه است که به علت تحریمها پول آن تبدیل به طلا شده است. سرنوشت این طلاها در جایی که میلیاردها پول فروش مواد اولیه نفتی به خزانه داری کشور واریز نمی شود معلوم است.

بر اساس داده های آماری درآمد ارزی حکومت طی 7 سال گذشته حدود 700 میلیارد دلار بوده است. بر اساس این گزارش از این درآمد 97 درصد به جیب دولت رفته است. حال تدوین قوانین جدید و افزایش مالیات در جهت پر کردن جیب گشاد حکومت و وابستگان آن و به ضرر مردم است. اتحاد همگانی در مقابله با سیاستهای ریاضت کشانه تحمیلی حکومت، اقتصاد مقاومتی ولی فقیه را بیشتر رسوا می کند.زینت میرهاشمی


۱۳۹۱ آبان ۴, پنجشنبه

دادستان سیرجان:انتشار عکس بدون حجاب در اینترنت جرم است



 دادستان عمومی و انقلاب سیرجان گفت: کسانی که علیه جمهوری اسلامی در فضای مجازی فعالیت می‌کنند با شناسایی به اشد مجازات می‌رسند.

 
مهدی بخشی امروز در گفت‌وگو با  فارس  با اشاره به دستگیری چهار نفر به اتهام فعالیت در فیس بوک اظهار داشت: چهار نفر به دلیل فعالیت تبلیغی علیه نظام و توهین به مسئولان در فضای مجازی فیس بوک توسط سربازان گمنام امام زمان (‌عج‌) و با حکم قضائی شناسایی و دستگیر شدند.
وی خاطرنشان کرد‌: قبلاً در این راستا دستگیری‌هایی داشتیم که منجر به صدور آرایی شد و مجرمان به حبس محکوم شدند.
بخشی ‌بیان داشت‌: در مورد متهمان اخیر نیز تحقیقات مقدماتی در حال انجام است که در هفته‌های آتی پس از صدور رای‌ اطلاعات تکمیلی داده می‌شود.
وی گفت: اقداماتی مانند فعالیت تبلیغی علیه نظام‌، توهین به مسئولان و انتشار تصاویری که فاقد حجاب باشند، جرم محسوب شده و در صورت مشاهده برخورد می‌شود.
بخشی تصریح کرد: کسانی که تا‌کنون مرتکب چنین افعالی می‌شدند از این به بعد فعالیت خود را قطع کنند و مراقب باشند که در ‌صورت ادامه فعالیت و شناسایی ‌با آنان برخورد شده که در این صورت احکام شدیدی در انتظارشان است.

بازداشت جمعی شهروندان مشهدی تحت عنوان اراذل و اوباش / تصویر


نیروهای انتظامی در مشهد صبح چهارشنبه در راستای ادامه اجرای طرح امنیت اجتماعی تعدادی از شهروندان را تحت نام  "ارذل و اوباش" بازداشت کردند.
بنا به گزارش مهر، در این بازداشتها که تحت عنوان طرح پاکسازی پارکها و تفرج‌گاهها صورت گرفت، نیروی انتظامی اقدام به بازداشت چندین تن از شهروندان نمود و این شهروندان را برای نمایش عمومی قدرت و ایجاد رعب و وحشت، با دست و پای بسته و چشم بند، در اماکن عمومی در معرض دید رهگذران قرار داد.