باند حاکم رژیم جمهوری اسلامی زیر ضربه سهمگینی که از شکست معرکه انتخاباتی خود دریافت کرده، به سختی دست و پا می زند. این وضعیت دُشوار را هیچ شاهدی بهتر از پناه بُردن آقای خامنه ای و همدستانش به رهبر باند رقیب، حُجت الاسلام خاتمی، به عُنوان داروی مُسکن بیان نمی کند.
روز گُذشته (آدینه)، ساعاتی پس از بالا رفتن پرده نمایش رقابت دسته بندیهای درونی حُکومت، خبرگُزاری وابسته به سپاه پاسداران موسوم به "فارس" از حُضور حُجت الاسلام خاتمی در لُژ ویژه تماشاچیان اجاره ای و انداختن رای او به صندوق خبر داد. از این هنگام به بعد و حتی پس از بسته شدن درب تماشاخانه، دستگاه های تبلیغاتی رسمی، بدون تنفُس و عرق ریزان مشغول مانُور دادن روی همراهی آقای خاتمی با بالماسکه ولایی هستند.
بدون شک، بی اعتبار ساختن جُنبش اعتراضی تحریم و بدنام کردن فراخوان دهندگان به آن، یک هدف این تلاش بوده است که در روزهای آینده نیز همچنان از سوی مراکز امنیتی – تبلیغاتی دستمالی خواهد شد. این یک متُد شناخته شده است که تخریب مُناسبات و پاشیدن بذر بی اعتمادی را نشانه رفته و تاکُنون بارها از سوی اُرگانهای مزبور در شکل اعترافات اجباری در برابر دوربین تلویزیون یا دادگاه های نمایشی که در جریان آن مُتهمان علیه خود یا دوستان شان وادار به شهادت می شوند، به کار گرفته شده است.
تفاوُت سناریوی کُنونی که سوژه اصلی آن را آقای خاتمی تشکیل می دهد با ترفندهای امنیتی یاد شده (مُستقل از داوطلبانه بودن اقدام وی)، گُستردگی مُخاطبان آن است. این بار پیام ارسالی حُکومت از زبان رهبر اصلاح طلبان حُکومتی نه به آدرس این یا آن گُروه بلکه، به صندوق جامعه، به سمت میلیونها نفری که در خانه ماندند و پادشاه را در تالار متروک انتخاباتش لُخت و عریان به تصویر کشیدند، ارسال شده است. هدف، درهم شکستن روحیه آنهاست و مُعرفی شاهد زنده برای بی ثمری مُقاومت در برابر خود.
با این حال، چنین نمی نماید که گرداندن آقای خاتمی در بازار مکاره "انتخابات" همان مفهومی را برای جامعه تداعی کند که مطلوب حُکومت است. بی تردید برای بیشتر کسان، یافتن علت توجُه غیرعادی آقای خامنه ای و همدستانش به رهبر باند رقیب و انداختن نورافکنهای نمایش انحصاری خود روی او، بسیار جالب تر و چشمگیر تر از تفسیرهای تکراری آنها در این باره است.
هر گاه حتی بخش اندکی از ادعاهای حُکومت در باره موفقیت آمیز بودن "چالش امنیتی انتخابات" دُرُست می بود، هر گاه باند حاکم باور می داشت که قادر خواهد بود بخش ناچیزی از ادعاهایش را به عُنوان سکه رایج به جامعه قالب کند، در آن صورت هرگز نیازی به وارد کردن آقای خاتمی به بازی و گُشودن فضایی برای تحرُک او نمی داشت.
گُذاشتن کارت حُجت الاسلام خاتمی روی میز جامعه ی مُعترض، نه یک آس برای وادار کردن آن به جا زدن بلکه، همان سندی است که انبوه تحریم کنندگان برای اثبات کارایی بایکوت نمایش دولتی به طور خاص و مُبارزه و مُقاومت به طور عام بدان نیاز داشتند. منصور امان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر