۱۳۹۰ بهمن ۲۸, جمعه

حـاصـل ِ آن اتحـاد، بـود ایـن جـدائـی هـا!؟


شایـد روزی روزگاری )در گذشته) از هـر ایـرانـی از جنـوب گـرفتـه تا شمال، از مشرق تا مغـرب، و بـدون در نظـر گرفتن حوزه های گوناگون و بطورکُلی، نظر سنجی می شد که، زشت تـریـن و ناهنجـارتـریـن کلمات و جملات را نام ببرید، در پاسخ یکسری کلمات رکیـک و ... عنوان می شد.

ولـی اکنـون در ایـن بُـرهـه زمـانـی، اگـر از هـر ایـرانـی آزادیخـواه همیـن سئـوال تکـرار شود که، کـثیـف ترین و مُشمَئـزترین کلمات کـدامنـد، بـدون شک و تـردیـد جـواب خواهید شنیـد:

«جمهوری اسلامی در ایران».

اما در مقابل، اگر این پُـرسش مطرح شود که زیبـاتـریـن و دل نشین تـریـن کلمـات کـدامنـد؟

با صراحت و قاطع جواب خواهید شنید:

«سرنگونی نظام جنایتکار جمهوری اسلامی در ایران».

این جـابجـائـی جملات یعنی اینکته جمهوری اسلامی جـایگـزیـن مُستَهجـن ترین و قبیـح ترین کلمات می شود نشـاندهنده کـارنـامـه سراسر ننگیـن 33 سال حکومتـی است که چنان بلای آسمانی و زمینی بر سر خلق ستمدیده ما آورده است که بازتابش، خشـم و نفـرت آنها نسبت به این دژخیمـان است که سقوط شان بهـرشکلی،بـزرگتـریـن آرزوی نسـل سوخته و نسلی که دارد می سوزد، است.

از این منظر، پی به این واقعیت خواهیم بُـرد که گوش خراش ترین و نفرت انگیزه ترین جمله ای که هر انسان آزاده را خشم آلود و غضبناک می کند همانا "جمهوری اسلامی" در ایران است.

درحقیقت، پـردهِ عُـریـان ِ این نظام قـرون وسطایی، کار ِ نیروهای انقلابی و انسان های مبـارز و مُتعهد و مسئول را بقول معروف، دو صـد، آسان کـرده است چراکه دیگر احتیاجی به اینکه تمام نیـروی خود را صـرف آن کننـد که ماهیت این جـانـوران وحشی رهـا شده در میهنمـان را افشـاء کنند نیست! بلکه، بـایـد به این پُـرسش مُهـم پاسخ داد که:

به چه شیـوه ای و به کلامی، چکـار باید کرد که دست ِ خونین رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، از سُفـره رنگیـن عشق و مُحبت و پُـر مهـر ِ سرزمین مان، قطع شود ؟

این قسم خوردگان ِ شهوت و جنون

این غارتگران و چپاولگران ِ سرمایه های مردمی،

این خون آشامان، که فقط خون جوانان ایرانی آنها را به وجـد و شعف می آورد،

جلادانی که با خون نــداهـا وضـو می گیـرنـد.

اوباش و اراذل نظامی که سـر مست از قتـل عـام دهـه 60، به نسل جـوان این سـرزمین پُـر از صفا و عشق، تجـاوز می کننـد هـرچنـد نفـرین مـادران داغـدیـده این مـرز و بـوم را درگـور هم بـا خـود دارنـد.

مُلایان با عبا و بی عبائی که با زور سرنیـزه، به هر جنایتی که به خواهند دراین سرزمین که گویا "خـدا" و "خلـق" آن هم، آنرا فـرامـوش کرده است، دست می زننـد.

امـا قبل از عراق و لیبـی شـدن، واژه بسیـار زیبـاتـری وجود دارد که "مـا" مـردم با آن می توانیـم آن سرنگونی رویـایـی را مُهیـا کنیـم و آن کلمه ای نیست جُـز، اتـحـاد !

هـرچنـد این پُـرسش پیش می آیـد که:

پس چه شد حاصـل ِ آن اتحـاد ِ بهمن ِ 57 !؟


اگر آن اتحـاد، بدنبالش بـود این جـدائـی

چـرا کـردیـم، اتحـاد و فـریـاد ِ آزادی؟


اگـر آن شور عشق ِ آزادی

چون شـراب نـاب، شیـریـن بـود

پس چـرا نکنیـم دوبـاره تـکـرار

و بنوشیم آن شراب آزادی !؟


مـوی من و تـو شد سپیـد

خـم شد کمـر تـا زمیـن

تلـخ شد آن شـراب شیرین

که شـایـد،

نبـود شیـریـن، شیـریـن ....!

آدینه 28 بهمن ماه 1390 - استکهلم
پـویـان انصـاری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر