یک مانُور دیگر آیت الله خامنه ای برای اثبات ادعای "فصل اللخطاب" بودن خود، از کوچه بُن بست سر درآورده است. تنها یک روز پس از تلاش برای غُبارگیری از ابتکار متروک شده وی با تیتر "هیات حل اختلاف و تنظیم روابط قُوای سه گانه"، طرح مزبور دوباره به بایگانی برگشت داده شد.
روز آدینه، حُجت الاسلام مُحمد حسن ابوتُرابی، یک عُضو "هیات" مزبور اطلاع داد که نخُستین گُزارش "هیات مزبور" چهار ماه پس از تشکیل رسمی "به زودی" انتشار خواهد یافت. زمان کوتاهی پیش از این، در یک ساختمان دولتی، "اختلاف بین قُوا" به سطح قُشون کشی و کُتک کاری رسیده بود. از این رو، تا اندازه ای می توانست فهم پذیر باشد که "هیات" آقای خامنه ای، برای حفظ چهره مُبتکرش و رد گمانه بی خاصیت بودن، علامتی از حیات داشتن خود ارسال کند.
در حالی که خبر حُجت الاسلام ابوتُرابی هنوز به حالت نیمه پز در دیگهای تبلیغات رسمی در حال جوشیدن بود، آقای عباسعلی کدخُدایی، یک منصوب دیگر آیت الله خامنه ای در "هیات"، با ابراز "بی اطلاعی" از وجود چنین گُزارشی، سور را سرنگرفته بهم زد.
با این حال، چنین می نماید که تلو تلو خوردن آقای کدخُدایی روی دیگ مربوطه، بیشتر به حال آقای خامنه ای مُفید باشد تا بار گُذاشتن آش تلخی که در انتها ناچار است تا قاشُق آخر آن را خود به گلو بریزد. چه، یک هدف مُهم او از تشکیل "هیات حل اختلاف"، جمع کردن درگیری اعضای باندش در صحنه عُمومی و مسکوت گُذاشتن آن در این پستو بود. هر گاه در نظر گرفته شود که یک طرف اصلی نزاع بُنیان کن را گُماشتگان مُستقیم وی در قُوه مُجریه تشکیل می دهند، می توان خسارتهایی که این تدبیر برای مسوول اصلی بُحران سیاسی صرفه جویی می کند را نیز حدس زد.
افزوده بر این، تجربه راه اندازی یک "هیات" دیگر از همین جنس در سال گُذشته، به آقای خامنه ای توصیه می کند که راه حل آقای عباسعلی کدخُدایی را با منت روی چشم بگُذارد. زمانی که "کار گروه حل اختلاف مجلس و دولت" گُزارش خود را مُنتشر کرد، این امر خود به عاملی دیگری برای درگرفتن نزاع شدید بین اعضای آن تبدیل شد و برای ادامه کشمکش، میدان تازه ای را خط کشی کرد.
آقای خامنه ای یک سال پیش نه تنها نتوانست "اختلاف مجلس و دولت" را حل کُند، بلکه شاهد ناتوان آن گردید که چگونه بُحران گسترش یافت و قُوه قضاییه را نیز به موضوع و طرف جدالهای سخت و "نظام شکن" بدل ساخت.
وقتی راهکارهای "رهبر" بی نتیجه و بی مصرف می ماند و خود زاینده بُحرانهای دیگری می شود، بنابراین او بخشی از مُشکل است و نه بخشی از راه حل!
منصور امان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر