آیا آیت الله علی خامنه ای می تواند از زخمهای که در جریان خیزشهای 88 و 89 برداشته جان سالم بدر ببرد؟ پاسُخ این سووال را ناکامی فاحش او در "مُهندسی" مجلس نُهم و دریافت صورت حساب آن در شکل شکست مُهره دست چین شده اش برای ریاست مجلس داده است.
شکست آقای حداد عادل، یک عُضو ارشد فراکسیون "رهبر" و نامزد او برای تصرُف ریاست مجلس، شکست شخصی آیت الله خامنه ای در اعمال اتوریته بر همریشان اش در باند حاکم است. نشستن آقای لاریجانی، یکی از رهبران فراکسیون راست سُنتی بر صندلی ای که "ولی فقیه مُطلقه" برای گُماشته اش رزرو کرده بود، به گونه دردناک و آشکاری به او از دست دادن اتوریته اش را یادآور شده است.
با این حال، ناکام ماندن آقای حداد عادل در به دست گرفتن زمام امور در مجلس به نیابت از "آقا"، فقط نوک کوه یخ بی اعتبار شدن "رهبر" در میان زیردستانش است. از این زاویه، ناکامی در کشمکش مزبور، نقش همان رویداد مُنفردی را بازی می کند که موقعیت پیچیده ای که از درون آن بیرون آمده را به تمام به سطح می آورد.
او حتی به بهای تحمیل انشعاب به ظرف سیاسی باند حاکم یعنی "اُصولگرایان" نتوانست در جدال بر سر کُنترُل مجلس، راست سُنتی را به حاشیه ببرد. آقای خامنه ای سپس به گونه رقت آمیزی تلاش کرد مانع رسمیت یافتن انشعاب خود خواسته اش در شکل فراکسیونهای چند گانه در مجلس شود و با فشار و اعمال قُدرت، آن را یکدست کند، اما ناکام ماند. در انتهای این پروسه، برای نامزد بخت برگشته او چاره ای جُز این باقی نمانده بود که آش رقیق و بی مایه ای که ارباب اش بار گذاشته بود را تا جُرعه آخر سر بکشد.
شکست خفت بار فراکسیون آقای خامنه ای، آخرین حلقه از زنجیری است که در ابتدای آن فرود مُشت سنگین جُنبش اجتماعی بر گیجگاه "مقام ولایت" قرار گرفته. دو سال پس از این ضربه، دربار پادشاهی یکدست آقای خامنه ای به لانه ی یک گله مُرغ سرگشته و پراکنده فرو کاسته که تاجدار پایین انداخته شده از تخت را به هر سو تنه می زند تا شراکت خود در آب و دانه را به او یادآور شود.
منصور امان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر