کشتار زندانیان سیاسی از طریق عدم درمان، زجر دادن، تزریق دارو و مواد سمی تبدیل به شیوه ای برای پاکسازی زندان از زندانیان مقاوم شده است. طی سه دهه، چوبه های دار جمهوری اسلامی نتوانست مقاومتی از نسل به پا خواسته و سر به راه آزادی را خاموش کند. دستیافت کشتار سالهای دهه 60 برای دیکتاتوری ولایت فقیه پیروزی را به همراه نداشت. مقاومت نسلی شوریده که همچنان در سیاهچالهای رژیم که هزینه «ایستادگی و تسلیم ناپذیری» را با فدا کردن جانشان می پردازند، تداوم و پیروزی مقاومت بر شکست را نوید می دهد.
روز دوشنبه 15 خرداد محمد مهدی زالیه، یک زندانی سیاسی کُرد پس از دو دهه اسارت در شکنجه گاههای ولی فقیه جان باخت. این زندانی سیاسی به دلیل شرایط غیر انسانی طی دو دهه در زندان، دچار بیماری شد و بدون هیچگونه درمان و رسیدگی بهداشتی جانش را از دست داد.
زجر کش کردن زندانی، عدم رسیدگی درمانی و بهداشتی، تزریق داروی های سمی و وادار کردن زندانی به مرگ، تبدیل به امری رایج و شیوه ی حذف زندانیان سیاسی شده است. تا کنون چندین زندانی سیاسی با همین شیوه های ضد انسانی جانشان را از دست داده اند.
روز اول خرداد، مجاهد خلق منصور رادپور، پس از گذراندن 5 سال زندان و شکنجه، به نحو مشکوکی در زندان جان باخت. بر اساس اظهارات خانواده رادپور، وضعیت بدنی وی به مانند فرد سکته کرده نبوده بلکه فردی شکنجه دیده بوده است.
شیوه کشتار زندانی بدین گونه از جمله شیوه های وحشیانه ای است که حتا در میدان جنگ رو در رو هم قابل توجیه نیست، چه رسد به این که در مورد زندانی بدون دفاع به کار برده شود. در جنگی رو در رو، سربازان جنگی طبق قانون جنگ، در صورت زخمی شدن از امکانات پزشکی باید برخوردار شوند.
رژیم با استفاده از روابط بحرانی با جامعه جهانی در رابطه با پرونده اتمی به فشار، شکنجه و کشتار زندانیان سیاسی ادامه می دهد. بر همین منظر نقض حقوق بشر از طرف رژیم باید در شورای امنیت رسیدگی شود. سوخت گیری جمهوری اسلامی در فضای مماشات می تواند نقض حقوق بشر را هر چه بیشتر افزایش دهد. کمک به این سوخت گیری چشم پوشی بر جنایاتی است که در زندانها اتفاق می افتد و محکوم است.زینت میرهاشمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر