۱۳۹۱ تیر ۲۷, سه‌شنبه

۵ شهروند اهوازی محکوم به مرگ بی گناهند / کمال البوشکه


خبرگزاری هرانا - کمال (کامل) البوشوکه پس از تحت تعقیب قرار گرفتن از سوی نیروهای امنیتی ایران به دلیل فعالیت های سیاسی، از کشور خارج شده و از سال ۱۳۸۵ در کشور انگلیس به عنوان یک پناهنده سیاسی اقامت دارد.
او همچنان به فعالیت های سیاسی خود ادامه می دهد و این در حالی است که دو تن از پسر عموها و ٣ نفر از دوستان نزدیک او اخیرا به اعدام محکوم شده اند.
مختار البوشوکه ٢۵ ساله و جابر البوشوکه ٢٨ ساله پسرعموها و هادی راشدی ٣٨ ساله، هاشم شعبانی ٣١ ساله، محمد علی عموری ٣۴ ساله و رحمان عساکره ٣۶ ساله از دوستان نزدیک کمال هستند که به اعدام محکوم شده اند و در حال حاضر در زندان کارونِ شهر اهواز محبوسند. از بین افراد مذکور مختار و جابر هرکدام به مدت ۴ ماه و دیگران، مدت ۷ ماه را در سلول های انفرادی به سر برده اند.
در رابطه با افراد مذکور گفت و گویی را با کمال ترتیب دادیم و او از آنچه که بر آن ها گذشته برایمان گفت:
متهمان محکوم به اعدام و از جمله آقای محمدعلی عموری در چه زمانی بازداشت شده بودند و اساسا اتهام آنها در زمان دستگیری شامل چه مواردی بود؟
محمدعلی عموری به همراه زنده یاد شعبانی (عموی هاشم شعبانی) و آقای فارس سیلاوی در سال ۸۶ برای در امان ماندن از نیروی اطلاعات حکومت اسلامی مجبور به فرار به عراق شدند و علی رغم اینکه آنان در عراق درخواست پناهندگی کرده و حتی سازمان های جهانی حقوق بشر از جمله امنستی اینترنشنال و سازمان حقوق بشر هیومن رایت واتچ، از دولت عراق خواستند تا آنان را به ایران دیپرت نکنند، ولی دولت عراق آنان را به ایران دیپورت کرد و محمد علی عموری به همراه هاشم شعبانی در بیست و هفتم بهمن ماهِ ۱۳۸۹ توسط واجا (وزارت اطلاعات) دستگیر شدند. هادی راشدی و رحمان عساکره یازده روز پس از بازداشت محمد علی و هاشم، دستگیر شده و همچنین جابر و مختار البوشوکه در روز ۲۲ اسفند همان سال در منزل پدریشان دستگیر شدند.
البته زمانیکه که محمدعلی عموری، زنده یاد هاشم شعبانی و فارس سیلاوی در عراق دستگیر شده بودند، زیر شکنجه وحشیانه دولت عراق قرار گرفتند که فارس سیلاوی ٣٧ ساله به خاطر شکنجه های شدید جانش را از دست می دهد و بقیه نیز به ایران تحویل داده می شوند.
آیا ماموران و ظابطان قضایی مواردی از قبیل محاربه و اقدام علیه امنیت ملی را رسما به بازداشت شدگان اعلام کرده بودند؟
از جمله اتهامات آنان محارب با خدا و رسول، اقدام علیه امنیت ملی، مفسد فی الارض و ارتباط با احزاب سیاسی خارج از کشور بوده است و تمام این اتهامات در زمانی که در سلول های انفرادی بوده اند به آن ها ابلاغ گردیده است. مختار و جابر البوشوکه پس از ۴ ماه و بقیه متهمین بعد از ٧ ماه توانستند به وکیل دسترسی پیدا کنند که وزارت اطلاعات همان اتهامات را به وکلایشان اعلام کرده است. اما هاشم شعبانی وکیلی ندارد و دادگاه برایش وکیل اختیاری برگزیده است.
در طی مراحل دادرسی و تحقیقات در جهت تکمیل پرونده، آیا دستگاه قضایی و یا نهادهای امنیتی تماسی با خانواده بازداشت شدگان داشتند یا خیر؟ و آیا در طی این تماس و ارتباط مصادیقی از اتهامات ایشان به خانواده ها اعلام شده بود؟
زمانی که جابر و مختار توسط نیروهای اطلاعات بازداشت شدند، تا ١۵ روز خانواده آنان خبری از ایشان نداشتند و بعد از ١۵ روز از طرف اطلاعات با آن ها تماسی گرفته شده و اطلاع دادند که پسرهایشان تحت بازداشت اطلاعات به سر می برند، اما دلیل دستگیری را بیان نکردند. بعد از ۴ ماه بی خبری به خانواده اجازه دادند برای مدت ١۵ دقیقه فرزندان خود را ببینند. با این حال خانواده از اتهام پسرانشان بی خبر بودند تا زمانیکه به آنان اجازه دادند وکیل داشته باشند، یعنی بعد از ۴ ماه.
این وضع برای دیگر بازداشت شدگان هم همینطور بود. پانزده روز از بازداشتشان می گذشت که از طرف وزارت اطلاعات با خانواده آن ها تماس گرفته و گفتند که فرزندانشان نزد اطلاعات هستند، ولی دلیل دستگیری را نگفتند، تا اینکه بعد از ۴ ماه به خانواده آنان اجازه دادند به مدت ١۵ دقیقه با فرزندانشان ملاقاتی داشته باشند. هر یک از متهمین در زمان ملاقات با خانواده با زنجیر بسته شده بوده اند و دو مامور امنیتی در کنارشان حضور داشتند. بعد از منتقل کردن جابر و مختار البوشوکه به زندان کارون به خانواده شان اجازه داده شده که هر دو هفته یکبار آن دو را ملاقات کنند. چهار نفر دیگر که بعد از ۴ ماه توانسته بودند برای دقایقی با خانواده خود ملاقات کنند، بعد از آن ٣ ماه دیگر در اطلاعات بودند، تا اینکه به زندان منتقل شدند. بعد از انتقالشان به زندان کارون، به خانواده آنان اجازه داده شد که یک هفته خانم ها و یک هفته مردهای خانواده، بتوانند با زندانیان مذکور در هر چهارشنبه ملاقات داشته باشند.
آیا آقای عموری در طی مراحل بازجویی مورد ضرب و شتم نیز قرار گرفته است یا نه و مشخصا آقای دکتر معاضدی از زمان بر عهده گرفتن وکالت محمد علی عموری از زبان ایشان چیزی دال بر اینکه وی توسط نهاد امنیتی و در دوران بازجویی مورد ضرب و شتم قرار گرفته است شنیده اند یا خیر؟
همه این ۶ نفر به صورت وحشیانه توسط اطلاعات شکنجه شدند. فک و دندان های جابر پسر عمویم شکسته و تقریبا ١٠ کیلو از وزنش را از دست داده است. مختار برادر او، به خاطر شدت شکنجه از بینایی عدم تمرکز رنج میبرد و حافظه خود را از دست داده و دقیقا نمیداند چه زمانی دستگیر شده و به چه دلیل. لگنِ خاصره هادی راشدی شکسته و دیگر جوانان به شدت شکنجه شده اند. یعنی به طریق قرون وسطایی. البته شکنجه روحی هم بود. برای مثال، پسر ١۴ ساله رحمان عساکره را نیروهای اطلاعاتی با ماشین زیر کرده اند و این اجازه به رحمان داده نشد که در مراسم عزاداری فرزندش شرکت کند.
پسر رحمان عساکره در چه تاریخی کشته شد؟
فرزند رحمان، حامد نام داشت و متولد سال ۱۳۷۵ بود که در تاریخ ۲۲ شهریور سال گذشته با ماشین زیر گرفته شد.
همه این بازداشت شدگان در هنگام بازجویی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و بعد به اتاق شکنجه فرستاده شده اند و در آنجا بر روی یک تخت بر روی شکم آنان را خوابانده و با تسمه و حتی با کابل برق و شیلنگ گاز و با لوله سبز شکنجه شان کرده اند. حتی برای شکنجه از شوک الکتریکی هم استفاده کرده اند.
مستند حرف بنده یکی از زندانی هایی است که در بازداشتگاه اطلاعات، همراه آنان بوده و حتی خود بازداشت شدگان به خانواده هایشان گفته اند و من نیز از خانواده ایشان از این جریان مطلع شده ام.
متهمین به وکلای خود نوع شکنجه را توضیح داده اند، ولی من نتوانستم با وکلایشان در این رابطه صحبت کنم و مسلما آن ها پاسخگوی چنین سوالاتی نخواهند بود. برای مثال ما با وکیل برادران حیدری که اعدام شدند تماس گرفتیم و از شکنجه سوال کردیم، اما ایشان ترسیدند و هیچ جوابی به ما ندادند.
برادران حیدری هم در شبعه ۳ دادگاه انقلاب محاکمه شدند؟
خیر. این جوانان در شعبه ٢ دادگاه انقلاب محاکمه شدند.
این جوانان مانند محمد علی عموری و پسر عموهایم و دیگر بازداشت شدگان، اتهامات وارده را به شدت انکار کردند و گفتند که به خاطر شکنجه وحشیانه مجبور به اعترافات کذب شده اند.
آقای عموری در جلسه دادرسی شعبه ۳ دادگاه انقلاب اهواز چگونه به اتهامات خود پاسخ داده اند؟ با توجه به اینکه دایره دخالت های نهاد امنیتی در چنین پرونده هایی بسیار گسترده است و عملا خود آقای سید محمد باقر موسوی گفته اند که دادگاه صوری است، آیا پاسخ های ارائه شده در لایحه دفاعیه دایر بر اتهامات بوده است یا نه؟
هدف پسر عموهایم، مهندس محمدعلی عموری، هاشم شعبانی، هادی راشدی و رحمان عساکره، تحقق بخشیدن به حقوق سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی برای مردم بود. اینان میخواستند سرمایه به شکل عادلانه بین تمام مردم توزیع شود و نه اینکه عرب بومی از فقر مطلق رنج ببرد!
ناراضایتی های مردم عرب روز به روز بیشتر شد. ناراضایتی های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی. به همین جهت دستگاه های اطلاعاتی برای ایجاد رعب و وحشت بر مردم و به خصوص جوانان با استعداد، مانند محمدعلی عموری و دیگران که جایگاه خاصی بین مردم شهرشان دارند، را دستکیر می کنند و اتهام هایی به آنان می چسبانند. در زمانی که صدام حسین در راس قدرت بود، تهمت هواداری حزب بعث و صدام به آنان می زدند و حال نیز اتهامات محارب با خدا و رسول که باعث ایجاد رعب و وحشت در بین مردم می شود. به همین روی اطلاعات بیش از پیش بر این تمرکز دارد تا اتهام محارب و مفسد فی الارض را به محمدعلی عموری و پسر عموهایم جبار و مختار و ۳ جوان دیگر وارد کند.
مشخصا فکر می کنید کدام بخش از فعالیت های بازداشت شدگان باعث شده که دستگاه امنیتی روی آنان متمرکز شود: آیا فعالیت های دانشجویی آن ها در این مساله موثر بوده است یا خیر؟
مهم ترین پایه اتهامات همه این افراد ارتباط با اشخاصی از احزاب مخالف در خارج از ایران بوده است. اما این جوانان در حقیقت با کسی در خارج ارتباط نداشتند. حالا مثلا شخصی مثل هاشم شعبانی که دارای فوق لیسانس علوم سیاسی است و لیسانس ادبیات عرب هم دارد و شاعر بسیار خوبی هم هست که حتی شعرهایش میتواند هم تراز نزار قبانی و محمود درویش باشد، را اطلاعات دستگیر می کند! به همین جهت نیاز به بهانه ای است که افرادی مثل هاشم را نابود کنند. به همین جهت چنین اتهاماتی را که صحت ندارند، به آنان وارد می کنند.
بنا به اطلاع شما و همین طور آقای دکتر معاضدی وکیل آقای عموری آیا مامورین قضایی و امنیتی در جریان بازجویی ها وی را برای پذیرش اتهاماتی چون همکاری با گروه های مسلحانه و جدایی طلب عربی نیز تحت فشار قرار داده بودند، یعنی اتهاماتی که مجوز لازم و کافی برای صدور حکم اعدام را در اختیار دستگاه قضایی قرار دهد؟
دولت حاکم بر ایران آنان را جدایی طلب می خواند و هر روشنفکر عربی مثل محمدعلی عموری و هاشم شعبانی را دستگیر می‌کند، مشابه به چنین اتهاماتی را به آنان نسبت می دهد.
تمام این اسیران دارای وکیل هستند. فقط هاشم شعبانی است که وکیل تسخیری دارد. و این وکلا تمام تلاش خود را می کنند تا جلوی اعدامشان را بگیرند و احتمالا همین روزها خانواده این زندانیان به تهران خواهند رفت تا دنبال پرونده فرزندان خود باشند.
در مورد تفاوت حکم شعبه سوم دادگاه انقلاب اسلامی اهواز با حکم دادستانی، آیا شما به مرکز و به دفتر ریاست قوه قضاییه مراجعه کرده اید یا نه؟ و اساسا نسبت به انعکاس این مساله و تاثیر فشار افکار عمومی در تجدید نظر دستگاه قضایی ایران خوش بین هستید یا خیر؟
علی رغم نقصان قانون این دادرسی و مجازات جمهوری اسلامی، متهمین مانند محمدعلی عموری، پسر عموهایم جابر و مختار، هاشم شعبانی و هادی راشدی نباید به اعدام محکوم می شدند و حتی اگر در دادگاه بدوی محکوم به اعدام شدند و یا شوند، می بایست طبق همان قوانین ناقص توسط قاضی تجدید نظر در استان و دیوان عالی کشور، حکم اعدام نقض گردد. چراکه اساسا رای صادره خلاف قانون و متزلزل است. به همین جهت با توجه به سوابق قبل دادگاه های جمهوری اسلامی علیه دیگر متهمین، به نظرم نمی رسد، اما باز هم امیدوارم که این پرونده نزد قضات عالی رتبه منصفی بیافتد و جان این پنج نفر جوان فرهیخته و روشنفکر نجات پیدا کند.
در صورتی که پرونده مجددا به جریان بیافتد آیا می توانید مستندات لازم را برای اثبات نقش نهاد امنیتی و ابعاد سیاسی جمع آوری و ارائه کنید؟
در دخالت نیروهای امنیتی در این قضیه شکی نیست. یعنی خود این جوانان و حتی خانواده هایشان این موضوع را می دانند که نهادهای امنیتی در این جریان دخالت دارند ولی به هیچ وجه نمی‌شود در شرایط فعلی ایران سند و مدرکی علیه سرویس امنیتی و سرکوب رژیم تدارک دید.
هاشم شعبانی دارای پدری جانباز می باشد که متاسفانه هیچ حقوقی از دولت دریافت نمی کند. مادر ایشان هم مسن هستند و دارای خواهری نابینا نیز هست.
برادران ایشان هم مغازه کوچکی در خلفیه داشتند که توسط ماموران انتظامی تخریب شد و تمام این خانواده را هاشم تامین می کرد. چراکه معلم بود. حالا بعد از دستگیری، نه تنها قدرت گرفتن وکیل را ندارد، بلکه حتی با مشکلات اقتصادی هم روبروست.
محمدعلی عموری هم چنین مشکلی را دارد. پدر و مادری مسن که از ناراحتی قلبی رنج می برند و محمدعلی و برادر ایشان تامین کننده اقتصاد خانواده بودند. محمدعلی که ۴ سال در زندان های عراق بود و حال نیز ١٧ ماه است که در زندان های ایران به سر می برد و برادرش هم که همراه او دستکیر و به مدت ٣ ماه بازداشت بود که بعد از خروج از زندان، از کار اخراج شد و این خانواده با مشکلات اقتصادی شدیدی روبرو هستند.
حرف آخر؟
امیدوارم فعالین حقوق بشری مانند شما با تلاش خود، جان این بیگناهان را نجات دهند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر