ایلنا: پای مجسمههای چینی به خیابانهای تهران باز شده است. این خبر شاید تآسف برانگیزترین خبری باشد که طی ماههای اخیر در حوزه هنرهای تجسمی میتوان شنید ولو آنكه بهگفتهي مديران شهرداري؛ واردكنندهي آنها توبيخ شده باشد. بلوار میرداماد - زیر پل میرداماد، بلوار آیت الله کاشانی- ابتدای خیابان اباذر، ابتدای خیابان سهرودی شمالی- میدان دکتر قندی سه نشانی است که میتوان به آنجا رفت و مجسمههای چینی را با توجیه آبنما بودن دید.
به گزارش خبرنگار ايلنا، مجسمهسازی، هنری که قرنها در ایران انزوا را تجربه کرده است گویا دوباره وارد مرحلهای دیگر شده که این نیز میتواند به بحرانی برای هنرمندان این عرصه تبدیل شود.
شهرداری مناطق و سازمان زیباسازی طی پروژههایی، مجسمههای چینی را به پایتخت آورده و به نام آبنما برای زیباسازی شهر به کار گرفتهاند.
مجسمه چهار دلفین پیچیده در هم و یک کره کوچک روی نوک این مجسمه، مجموعهای است که در میدان قندی به چشم میخورد. فارغ از اینکه چرا مسئولان شهرداری از هنرمندان مجسمهساز ایرانی برای این پروژهها دعوت به همکاری نکردهاند؛ به نظر میرسد حتی به این نکته نیز توجه نداشتهاند که دلفین میتواند چه سنخیتی با پایتختی داشته باشد که هیچ نزدیکی با دریا ندارد. این بیتوجهی درحالی صورت گرفته که ارتباط نمادها با جغرافیای هر منطقه یکی از اصول مهم در انتخاب تزیینهای شهری است. از این رو از مسئولان و دستاندرکاران مدیریت یک شهر انتظار میرود که چنین مواردی را در انتخابهایشان لحاظ کنند. اواخر پاییز سال گذشته بود که این دلفینهای استیل سوار یک خاور به میدان قندی رسیدند و از همان موقع تاکنون با وزن 200 تا 300 کیلوگرمیشان میان حوض و آبنما جاخوش کردهاند.
البته شهرداری برای نگهداری از این دلفینها نگهبانی را هم از ساعت 6 شب تا 6 صبح در همان میدان به کار گماشته است و نگهبانی دیگر هم از 6 صبح تا 6 شب شیفت را تحویل میگیرد.
بلوار میرداماد- زیر پل میرداماد، نشانی دیگری است که از مجسمههای چینی كه در میان حوضی جا خوش کردهاند. پنج پایه مکعب مستطیل که به لحاظ ارتفاع در 5 اندازه متفاوت و البته به ترتیب چیده شدهاند. بالای هریک از این پایهها کرهای قرار گرفته است. کرهها نیز در 5 اندازه از بزرگ تا کوچک ساخته شدهاند.
این آبنما هنوز به مرحله بهرهبرداری نرسیده و شرکت پیمانکار درحال حاضر مشغول اجرای طرح است.
به نظر میرسد مجسمههای قرار گرفته میان این سه آبنما، هیچیک ساخته دست هنرمندی نبوده و ماشینها با شكل دادن به ورقهای استیل خالق آنها بودهاند.
به صراحت میتوان گفت این گویها نیز هیچ ارتباطی با نمادهای ایرانی ندارند و هیچ چیزی را به مبلمان شهری اضافه نمیکنند. البته اگر مدنظر متولیان تنها زیبایی ظاهری و بیهیچ اساسی نبوده باشد، انتخاب چنین گویهایی برای بلوار میرداماد، بلواری که به میدان مادر منتهی میشود پرسشبرانگیز خواهد بود.
این بار هم فارغ از اینکه مجسمهسازان ایران توانی بسیار بیشتر از ساختن پنج گوی در پنج اندازه متفاوت دارند؛ حتی میتوان این کار را به صنعتگران ایرانی هم سپرد تا با ورق گالوانیزه و استیل؛ گویهایی به همین شکل و شمایل تحویل بلوار میرداماد بدهند. شاید در این شرایط لازم نباشد اعتبارهای چند میلیونی از بودجه شهرداریهای مناطق تهران و سازمان زیباسازی عاید چینیها شود.
بلوار آیتالله کاشانی، ابتدای خیابان اباذری سومین نشانی است که کرهای دیگر از چین را در خود جای داده است. این کره روی پایهای بلند قرار گرفته و ورقهای استیل به رنگ قرمز به شکل مارپیچ دور آن پیچیده و بالا رفته است.
دیگر لازم نیست از توان هنرمندان مجسمهساز ایرانی درمورد
امکان ساخت چینی سازهای سخن گفت و یا اینکه این ستون و کره هیچ ارتباطی با نمادهای ایرانی ندارد و یا اینکه چرا مسئولان چنین قراردادهایی را با شرکتهای در ارتباط با چین میبندند. این پروژه نیز هنوز مراحل ساخت را طی میکند.
بنا بر اطلاعات میدانی خبرنگار ايلنا، این پروژهها هر کدام بیش از 35 میلیون تومان هزینه دربرداشتهاند و البته قرار است در نقاط دیگری از شهر ازجمله میدان خراسان نیز نمونههايي از چنین آبنماهایی نصب شود. به نظر میرسد سرازیر شدن بودجههای شهرداری به سوی شرکتهای چینی همچنان ادامه دارد. این درحالی است که شوراهای انتخاب آثار هنری در شهرداریها شوراهایی هستند متشکل از صاحبنظران. صاحبنظرانی که میتوانند با انتخابشان شهر را به آثاری زینت بخشند که حرفی برای گفتن دارند. زيرا حتی مجسمهسازی نه تراز اول که با تواناییهای هنری متوسط هم میتواند کارهایی بسیار زیباتر، خلاقانه تر و همگون با فرهنگ و نمادهای ایرانی بسازد. پس بودجههایی که صرف پروژههایی از این دست میشود اگر در اختیار هنرمندان ایرانی قرار گیرد؛ نه تنها میتوان آثاري را در شهر شاهد بود که ارزشهای هنری قابل توجهی دارند بلکه مسئولان گامی در راستای حمایت و اشتغالزایی برای هنرمندان این مرز و بوم برداشتهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر