آقای خامنه ای به "مسوولان" رهنمود می دهد "با وحدت کلمه اُمید دُشمنان را به یاس تبدیل کنند"، اما یار گرمابه ای او، آقای مصباح یزدی در نشست اعلام رسمی تشکیل "جبهه پایداری انقلاب اسلامی" مُتذکر می شود، "وحدت ارزش مُطلق نیست و ابزار و تیری دو لبه و دو دم است"، آیا میان این سُخنان تناقُضی وجود دارد؟
پاسُخ منفی است، زیرا رهبر باند ولایت در عمل روشن ساخته است که درونمایه راهکارها یا تاکتیکهایی که برای "نظام" ضروری تشخیص داده و از جمله آنها "وحدت"، با منافع مُشخص خود او تعریف و تعیین می شود. بر این اساس، "وحدت" مورد اشاره وی اغلب مفهوم دیگری جُز فراخواندن دستجات و گروه بندیهای دیگر به پذیرفتن آتوریته خود و تسلیم شدن به اراده و خواسته هایش ندارد.
بنابراین، ولی فقیه "نظام" تا آنجا مُبلغ یک تاکتیک خواهد بود که بتواند توسُط آن روند رویدادها را دستکاری و مُخاطبانش را فُرم بدهد و نه بیشتر! او به پُشتوانه جایگاه اش در هرم قُدرت، بستر را آماده می کند و حال نوبت دیگران است که برنامه ها و اهداف خود را با آن تنظیم کرده و روی آن به حرکت دربیایند.
دستگاه مزبور فقط زمانی می تواند پاسخ مطلوب را ارایه کند که آتوریته گرداننده آن از سوی همه ی حریفان یا طیفهای دیگر به رسمیت شناخته شود و آنها حاضر باشند تحت این مُعادله ناگُزیر، خمیر کوچکتری را چانه بگیرند. در غیر اینصورت، تاکتیک به کار گرفته شده ناکارا یا حتی آنچنان که موضوع "وحدت اُصولگرایان" به نمایش گذاشته، بر ضد اهداف طراحانش وارد عمل می شود.
هنگامی که رهبر باند ولایت، ایده "وحدت اُصولگرایان" برای تقسیم سهم را به میان آورد، بی تردید با این پیش فرض وارد میدان شده بود که می تواند ترتیب، جُزییات و بازیگران را مُهندسی کند. او چندان به نیروی خود و یا شاید بی خاصیتی شُرکایش اطمینان داشت که جامه "وحدت" را از پیش دوخته و زیر عُنوان "کُمیته سه نفره وحدت اُصولگرایان" قالب گرفته بود و آنها را دعوت به پوشیدن می کرد.
مُخالفت بی پرده راست سُنتی با این اقدام و تلاش برای باز کردن 7 و8 نفره جلیقه تنگ ارسالی، نشان داد که آقای خامنه ای باز هم گز نکرده بُریده است. حریفان او، فن "آقا" را بدل کاری کرده و زیر نگاه مُنزجر او، در میدانی که به دست خود فراهم آورده بود، مشغول مانُور دادن شدند. آقای خامنه ای دو راه بیشتر نداشت، یا بازی "وحدت" را ادامه می داد و به یکی از "اضلاع اُصولگرایی" فرو می کاست یا اینکه میز را چپه و بازی را از اساس به هم می زد.
با انشعاب رسمی زیر عُنوان "جبهه پایداری انقلاب اسلامی"، اکنون چنین می نماید که او راه حل دُوُم را برگُزیده و آقای مصباح یزدی یک بار دیگر برای پُر کردن چاله ای که "رهبر" در آن درغلطیده، مامور به دوغاب کشی و فلسفه مالی گردیده است.
منصور امان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر