خبرگزاری حکومتی ایلنا: تاكنون به رغم تمامي اقدامات موقتي كه از سوي برخي نهادها براي كودكان خياباني انجام شده، تغيير محسوس و موثري در وضعيت ايجاد نشده است.در بين كودكاني كه به پشتوانه خانواده هايشان تحصيل ميكنند و كار والدين و درآمد آنها به ويژه پدر تامين كننده مخارج تحصيل، تفريح و خوراك و پوشاك شان است، هستند كودكاني كه خودشان كار مي كنند، لقمه اي نان مي خورند، تحصيل نمي كنند و تفريح و خوراك و پوشاك مناسبي هم ندارند و تاكنون به رغم تمامي اقدامات موقتي كه از سوي برخي نهادها انجام شده، تغيير محسوس و موثري در وضعيت اين كودكان ايجاد نشده است...
این یک داستان واقعی است!
- حمید، پسرک دوازده ساله را در حالی گل فروشی می کرد در چهارراه تهران پارس دیدم. از او می پرسم اوضاع کاسبی خوبه؟ خیلی صمیمانه جواب می دهد" بد نیست. روزی 10 هزار تومان کار می کنم."
- سعید،برادرکوچک ترحمید 8 سال دارد،او هم درکناربرادرش فال می فروشد درچهارراه تهران پارس.وقتی از او هم می پرسم مدرسه رفتی؟جواب می دهد: نه.درادامه میگوید دوست دارد مدرسه برود و آرزو دارد دکتر شود.
- یاور10سال دارد و در ایستگاه آیت سیگار می فروشد. ميپرسم چراکار میکنی؟با بی حوصلگی میگوید که دوست دارم کمک خرج خانواده ام باشم . پرسیدم: پدرومادرت کجایند؟جواب نمی دهد ،کمی عصبانی می شود وسریع فرار می کند.
- این بار سراغ مراد،17ساله درحالی که چسب زخم می فروخت در ایستگاه امام حسین رفتم، پرسیدم پدرومادرت کجایند؟ درجواب گفت من پدرومادر ندارم! چرا شما مشغول کارهستید؟ خنده کنان گفت: این که جواب نمیخواد چون پول ندارم... بعد هم به سرعت برق و باد د ناپدید شد.
- یك دختر5 ساله ،که هر چه التماس کردیم اسمش را نگفت، باظاهری کثیف شاید می ترسید، شاید هم گرسنه بود و حوصله حرف زدن نداشت ... اما یك چیز را خوب متوجه شده بود ، آن هم بی پولی را... داشت فال می فروخت ،تنها حرفی که به ما زد ،گفت: دلم می خواهد به مادرم کمک کرده باشم ،دلم می خواهد خوشحالش کرده باشم...
"آخه مادرم خیلی مریض احواله،خیلی هم ضعیف شده ...ای کاش وضع زندگیمون از این بهتر بود..."
گفتم یعنی چی؟وضعمون بهتربود یعنی چی ؟گفت یعنی پول زیاد داشتیم تا مادرم رو می بردم دکترتاحالش خوب بشه...
ازش پرسيديم پدرت چي كار ميكنه ؟كمي مكث كرد بعدگفت هرچي من ومادرم كار مي كرديم خرج اعتيادش ميكرد .ميگفت پدرش براي سلامتي مادرش كاري نكرده رنگ صورتش پريده بود نفس نفس مي زد و بريده بريده گفت شايد مامان رو دوست ندارد ...
چه کسی مقصر است؟
فاطمه قاسم زاده، عضو هیات علمى دانشگاه تهران، تحقیقى درخصوص كودكان كار وخیابانى انجام داده است وبه این نتیجه رسیده که ۹۲درصد كودكان خیابانى بین ۱۴ تا ۱۸ سال، در هرچهار زمینه رشد جسمى، ذهنى، عاطفى واجتماعى دچار مشكلات زیادی هستند. همچنین، درخصوص درآمد و ساعت کاری این کودکان متوجه شده که چون كودكان نیروی كار ارزان هستند واز قوانین و مقررات بی اطلاع و قدرت اعتراض و یا مراجعه به مراكز قانونی را ندارند ، دستمزد بسیار ناچیز دریافت می كنند ، در كارگاههاى مخفى و زیر زمینى و به دور از نظارت مراجع قانونی به كار مشغول اند، به همین دلیل از سوی كارفرمایان سودجو به فراوانی مورد سوءاستفاده و استثمار قرار می گیرند. و این مزیتها باعث رونق بازار كار كودك مى شود و همیشه متقاضى كار كودك وجود دارد.
قاسم زاده مي گويد: دربیشتر تحقیقات ، متوجه شدیم کودکان کار در14ساعت کار کردن فقط یک سوم حقوق را طبق وزارت کاردریافت می کنند. اما با پیشرفت تکنولوژِی و در نتيجه ذهن این کودکان و سرپرستانشان، اين افراد متوجه شدند از راههاي ديگري هم مي توان درآمد بيشتري كسب كرد و يكي از راه ها اين بود كه مذهب مردم را در کارشان دخیل بدانند و به عنوان مثال با ناميدن اسامي متبركه و قسم دادن، اوضاع کاریشان را بهبود بخشند ، طوری که همین چند روز پیش یکی از خبرگزاری ها اعلام کرد که کودکان خیابانی درماه 800 هزارتومان درآمد دارند. درزمینه جمع آوری این کودکان تصويب نامه ای داریم که معتقد است به غيراز بهزيستي، 11 نهاد و سازمان ديگر از جمله نيروي انتظامي، دادگستري، شهرداري، وزارت كار و امور اجتماعي، وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي، سازمان بيمه خدمات درماني، سازمان تامين اجتماعي، صدا و سيما، جمعيت هلال احمر، وزارت آموزش و پرورش و كميته امداد وظايفي در قبال ساماندهي وضعيت كودكان خياباني دارند. اما متاسفانه مردم اغلب جمع آوری این کودکان را وظیفه شهرداری می بینند واطلاع کافی از وظیفه سایر نهادها ندارند اما چندی پیش در جلسه شورای شهر، رئيس شورا اعلام کرد که شهرداری وظیفه خودش را بابت جمع آوری کودکان خیابانی خوب اجرا کرده است اما با فعاليت یک نهاد این معضل حل نمی شود سایر نهادها هم باید به کمک هم ،این مشکل را ریشه کن کنند.
چه باید كرد ؟
بسیاری از افراد ، هموطنان و همشهری های ما وقتی سخن از كودكان خیابانی و كودكان كار به میان می آید با ذكر جملاتی از این دست " اكثر آنها افغان هستند " یا " پدر و مادر درستی ندارند " یا " این بچه ها خیلی بی ادب هستند " و با جملاتی از این دست از خود رفع مسئولیت می كنند . اگر این كودكان افغان یا شهرستانی، بی بهره از تربیت درست ( چندان دور از انتظار نیست ) و یا كثیف و بد لباس باشند و اگرهای دیگر بازهم جزیی از جامعه بشری هستند به راستی چه شده است كه به رغم نصایح مشفقانه و انسان دوستانه " چو عضوی به درد آورد روزگار ، دگر عضوها را نماند قرار" این چنین ، افراد بشری آسیب پذیر بی پناه و دردمند را به این بهانه ها از خود می رانيم و از كنار آنان بی اعتنا می گذريم . كودكانی كه به ندرت كسی آنان را به نام صدا كرده است و بیشتر آنان با واژه "آهای" یا "بچه" مورد خطاب قرار گرفته اند .این كودكان جزیی از جامعه ما هستند فرزندان این مرز ، كودكانی كه در خردسالی همتی به مراتب بلندتر از بسیاری بزرگسالان دارند ، "كودكان كار، نان آوران كوچكى هستند كه در بسیارى مواقع مانع فساد و فحشاى خانواده شده اند؛ آنان دلاوران بزرگى هستند و در مقابل آسیب دیدگان اجتماعى هستند كه متاسفانه خودشان به راحتى آسیب پذیرند " آنان برای آنكه خانواده خود را از فقری مهلك و مرگبار رهایی بخشند در خیابان ها به دنبال روزی خود می گردند و آن را از دستان ما طلب می كنند. شاید برخی بر این باور باشند كه رسیدگی به وضعیت این كودكان به مانند بسیاری دیگر از مسئولیت ها بر دوش دولت و دولتمردان است ولی به راستی آیا با این خیال مسئولیت از دوش ما به زمین نهاده خواهد شد ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر