۱۳۹۰ تیر ۱۵, چهارشنبه

پسر لاجوردی جلاد: آقای انصاری شما هم از اتهامات دهه شصت در امان نیستی




سایت حکومتی پارسینه: سيد احسان لاجوردي فرزند شهيد سيد اسدالله لاجوردي در واكنش به مصاحبه مجيد انصاري، با سايت جماران و بيان سخناني در خصوص شهيد لاجوردي، ضمن رد اين سخنان طي نامه‌اي انتقادي اظهار داشت: سخن بايد بر سندي استوار باشد و اگر چنين نباشد، شما نيز از اتهام‌هاي ادعايي در امان نخواهيد بود.

* متن نامه فرزند شهيد سيد اسد الله لاجوردي به مجيد انصاري به شرح ذيل است:

بسم‌الله الرحمن الرحيم

"يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و قولوا قولاً سديداً " سوره مباركه احزاب - آيه 70
جناب آقاي مجيد انصاري! مصاحبه‌اي از شما در هفتم تيرماه منتشر شد كه بر مبناي شنيده‌هايتان سخناني را در رابطه با پدرم شهيدم به امام نسبت داده بوديد.

آقاي انصاري شما خوب مي‌دانيد سخن بايد بر سندي استوار باشد و اگر چنين نباشد، شما نيز از اتهام‌هاي ادعايي در امان نخواهيد بود. آقاي هاشمي رفسنجاني در كتاب خاطراتشان ( 17 بهمن 63 ) به بي‌اطلاعي و ناخرسندي امام رحمه الله عليه از بركناري آن شهيد از دادستاني انقلاب اشاره مي‌كنند. دوستان پدرم نيز ريشه اين بركناري را در بيت آيت الله منتظري ( باند مهدي هاشمي ) دانسته و از گله‌مندي امام رحمه الله عليه از اين بركناري سخن مي‌گويند و از اين گونه نقل قول‌ها بسيار است.

اگر از اعتبار راوي چشم بپوشانيم، اين گفتارها و خاطرات از باب سند هم‌تراز شنيده‌هاي شما خواهد بود. آن امام سفر كرده خود سنگ محكي معرفي كرده‌اند كه در مواجهه با اين نقل قول‌هاي متناقض، راه‌گشا است.

امام رحمة‌الله عليه در وصيت نامه خود مي‌فرمايند: " اكنون كه من حاضرم، بعض نسبتهاي بي‌واقعيت به من داده مي‌شود و ممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض مي‌كنم آنچه به من نسبت داده شده يا مي‌شود مورد تصديق نيست، مگر آنكه صداي من يا خط و امضاي من باشد، با تصديق كارشناسان؛ يا در سيماي جمهوري اسلامي چيزي گفته باشم. "

در جستجوهايم با نامه‌اي از حضرت امام( صحيفه امام، جلد هفدهم، صفحه 90، تاريخ 23 / 8 / 61 ) در دفاع از مظلوميت مرحوم حاج سيد احمد آقا مواجه شدم كه اشاره‌اي به اين موضوع دارد كه در بخشي از اين نامه آمده است: " ... و در امور سياسي مدتي تهمت‌ها زده شد كه احمد طرفدار منافقين است و من در طول مدت انقلاب مخالفت‌هايي از او مي‌ديدم كه ديگران بر آن شدت و قاطعيت نبودند و در اين آخر كه قضيه زندان اوين پيش آمد و شكاياتي از آقاي لاجوردي مي‌شد و مخالفت‌هائي مي‌شد، از احمد كسي را نديدم كه بيشتر از آقاي لاجوردي طرفداري كند و دفاع نمايد و وجود او را براي زندان اوين لازم و بركناري او را تقريباً فاجعه مي‌دانست. "

ديري نپاييد كه فاجعه‌اي كه يادگار امام پيش‌بيني مي‌نمود به وقوع پيوست. اين فاجعه زماني محقق گرديد كه به گفته خودتان در زمان مسؤوليت شما چهار پنجم زنداني‌هاي گروهكي آزاد ‌گرديدند كه اكثر آنها به پايگاه‌هاي سازمان منافقين در عراق بازگشتند و اگر چنين نمي‌شد چه بسا امروز مادراني داغدار فرزندان شهيد خود در عمليات مرصاد نبودند. جناب آقاي انصاري! نمي‌دانم رهاسازي گرگ‌هاي درنده را با كدامين منطق توجيه كرده‌ايد. اميدوارم اولين پاسخي كه به ذهنم مي‌رسد نادرست باشد.
جناب آقاي انصاري! آيا امكان دارد امامي كه در دفاع از فرزند مظلومش مرحوم حاج سيد احمد آقا رحمه الله عليه و شهيدلاجوردي چنين نامه‌اي را مرقوم مي‌فرمايند، گوينده جملاتي باشند كه شما به ايشان منتسب مي‌نمائيد؟ بنابراين نامه را با فرازي از وصيت نامه شهيد لاجوردي به پايان مي‌رسانم كه مرور آن خالي از لطف نيست: " ... خدايا با تمام وجودم به اين انقلاب عشق مي‌ورزم و به همان مقدار كه دوستدار انقلابيونم، نسبت به حاميان ضد انقلاب نفرت دارم و با همه اينها، اين مسئله را به خوبي يافته‌ام كه هر كس به نفع دشمنان انقلاب و به خيال واهي و بي‌اساس رضايت به اصطلاح مردم و به خيال خام و پوچ پايگاه به اصطلاح‌ ملي پيدا كردن موضع‌گيري كند، مصداق فرموده گرانقدر معصوم است كه: "من طلب رضي الناس بسخط الله فجعل الله حامده من الناس ذاما " ... "
فرزند شهيد سيد اسد الله لاجوردي
سيد احسان لاجوردي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر