چنین می نماید که فلج تدریجی اقتصاد کشور و شرایط نابسامان معیشتی میلیونها ایرانی در حال تبدیل شدن به یک ابزار تصفیه حساب فراکسیونها و گرایشهای باند حاکم است. برای راست سُنتی استناد به این شرایط، موثر ترین سلاح در اثبات بی کفایتی آقای احمدی نژاد، گُماشته ولی فقیه بر مسند ریاست جمهوری و ضرورت برکناری وی به شمار می رود.
همزمان، حمله به رییس دولت نظامی – امنیتی از این زاویه، رویارویی با استدلال رایجی است که به ویژه از سوی آقای خامنه ای و بیت او در مُخالفت با کنار گذاشتن آقای احمدی نژاد عُنوان می شود. رهبر باند حاکم، پُشتیبانی اجباری خود از دست نشانده اش را با "کار و تلاش و خدمت دولت برای کشور " توجیه می کند.
برای نمونه او در اُردیبهشت ماه سال جاری با هدف خاتمه دادن به درخواست جراحی گُماشته اش گفت: "ما که راجع به شخص قضاوت نمی کنیم؛ ما کار را، خط را، جهتگیرى را ملاک و معیار قرار می دهیم. آنجایی که کار و خدمت و تلاش هست، حمایت ما هست، حمایت مردم هست و بحمداللّه امروز کار دارد انجام می گیرد. مسوولین دولتی هم حقاً و انصافاً دارند تلاش می کنند؛ هم اعضاى دولت، هم به خصوص خود رییس جمهور. اینها شب و روز ندارند، من مىبینم، من از نزدیک شاهدم. اینها دایم مشغول کارند، مشغول خدمت و تلاشند. خب، اینها برای کشور خیلی با ارزش است."
بی درنگ پس از بازی آقای خامنه ای با این کارت، موضوع "خدمات دولت به کشور" به صدر جدول اولویتهای کشمکش پرتاب شد. هیچکس بهتر از "خودی" ها نمی داند که سهم لاف و دُروغ در خمیر مایه "خدمات" ارایه شده از سوی دولت چقدر است و پُشت دروازه دیسنی لندی که "آقا" و موشها (گُماشته و "اُصولگرا") دایر کرده اند چه می گذرد؛ دانسته ای که اکنون می توانست علیه همدستان پیشین به کار انداخته شود.
در این راستا، فهرست حرافیهایی که به نظر می رسید دیگر بی مُشتری شده، بی درنگ تهیه و در اختیار علاقمندان قرار گرفت. از غیر واقعی بودن آمار اشتغال تا دُروغ بودن نرخ بیکاری، از ناراستی رقم اعلام شده تولید فولاد تا ارقام غیرواقعی مُصوبات سفرهای اُستانی، از آمار دُروغ در باره افزایش قیمتها تا تحریف نرخ تورُم و جَُز آن، ناگهان دماغ چوبی سوگُلی آقای خامنه ای از لای دروازه به بیرون سُر داده شد. حتی شیرینکاری پادوی خوش ادای "آقا" در اعلام یک نرخ فانتزی برای رُشد اقتصادی کشور، ارزش تشکیل یک پرونده قضایی یافت؛ دُروغ زنی معمولی که زمان کوتاهی پیش از این، "اُصولگرایان" را برای کف زدن و هورا کشیدن به صف می کرد.
اکنون "مقام مُعظم رهبری" باید عمامه خود را با تنها دست سالم اش سفت می چسبید. هنگامی که او عاجزانه درخواست تخفیف کرد، "احتمال اشتباه در برخی گُزارشها و یا آمارها وجود دارد اما نباید با تعمیم این موضوع و القای شُبهه، اعتماد مردُم را از بین برد"، صدای لق شدن آن به گوش همگان رسید.
بنابراین، هیچ دلیلی وجود ندارد که آقای لاریجانی، یک رهبر راست سُنتی را از افکندن مسوولیت پیامدهای فاجعه بار حذف رایانه ها به دوش گُماشته آیت الله خامنه ای مُنصرف کند. فراتر از آن، او "کُنترُل نرخ بیکاری و تورُم" را "مساله اصلی کشور" معرفی کرده و در باره "160 میلیارد دُلار" ی که به صندوق ذخیره ارزی "آمده و رفته" و تنها "مقدار اندکی" از آن "صرف سرمایه گذاری" شده، طعنه می زند.
ارزان ترین ترفند آقای خامنه ای برای جارو کردن خبط خود زیر فرش، در حال تبدیل به یک حیله گران است. راه حل عملی او برای کاستن از فشار می تواند افشای همدستی فعال یا خاموش فاش گویان بعد از این در تمام شاهکارهای اقتصادی "دولت خدمتگُزار" باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر