۱۳۹۱ مهر ۴, سه‌شنبه

شکنجه و مرگ دختر دو سال و نیمه در آمل


 مرد معتادی در شهرستان آمل دختر ۵. ۲ ساله همسرش را زیر شکنجه به قتل رساند.
بنا به گزارش جام‌جم، رسیدگی به این پرونده، ۱۳شهریور امسال در پی تماس مسوولان بیمارستان امام رضای آمل در استان مازندران با مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ مبنی بر این‌که زن جوانی، دختر ۵. ۲ ساله‌اش را که بیهوش شده است، در حالی که آثار کبودی روی بدن او دیده می‌شود، به بیمارستان آورده و پزشکان با معاینه کودک اعلام کرده‌اند که او دچار مرگ مغزی شده است، ‌ آغاز شد.
در پی این تماس، ماموران پلیس آگاهی آمل با حضور در بیمارستان متوجه شدند کودک را مادرش به بیمارستان منتقل کرده و مسئولان واحد حراست مانع فرار وی از بیمارستان شده‌اند.
در تحقیق از مادر کودک معلوم شد، ریحانه ۵. ۲ ساله از سوی ناپدری معتادش به نام "داوود" شکنجه شده و این مرد بار‌ها دست و پای کودک خردسال را سوزانده و کتکش زده است حتی روز حادثه نیز پس از کتک زدن ریحانه، او را از پنجره خانه‌شان در طبقه اول ساختمان بیرون انداخته و متواری شده است.
در ادامه تحقیقات معلوم شد مادر، ریحانه را که زخمی و بیهوش در خیابان افتاده بود، به بیمارستان منتقل کرده و از شوهر معتادش که از صحنه حادثه گریخته بود، بی‌خبر است.
گفتنی است، ریحانه با گذشت یک هفته در بیمارستان تسلیم مرگ شد.
در پی این حادثه و با هماهنگی قضایی، جسد کودک به پزشکی قانونی منتقل شد.
عامل قتل ریحانه پس از بازداشت برای ادامه تحقیقات به اداره آگاهی شهرستان آمل منتقل شد و در بازجویی مقدماتی، اظهارات متناقضی را بیان کرد تا این‌که دو روز پیش اعتراف کرد دختر خردسال همسرش را شکنجه کرده و او را کشته است.
متهم به قتل گفت: سال‌ها بود که موادمخدر مصرف می‌کردم. همسر اولم نیز معتاد بود و ثمره زندگیمان یک پسر بود که اکنون شش ساله است. وقتی به زندان افتادم، همسرم از من طلاق گرفت. در این مدت مادرم از پسرم نگهداری می‌کرد.
دو ماه پیش از حادثه با زنی که از شوهرش طلاق گرفته و صاحب یک دختر ۵. ۲ ساله بود، آشنا شده و ازدواج کردم.
متهم اضافه کرد: در این مدت علاقه‌ای به دختر او نداشتم و این دختر مدام می‌خواست کنار مادرش باشد و گریه می‌کرد. به دلیل این‌که مواد مخدر "شیشه" مصرف می‌کردم و دوستانم نیز برای مصرف مواد مخدر به خانه‌مان می‌آمدند، حوصله بی‌قراری‌ها و شیطنت‌های ریحانه را نداشتم بنابراین او را کتک می‌زدم. همسرم هر مرتبه که می‌خواست مانع کتک زدن‌های من شود، او را هم کتک می‌زدم. طاقت گریه و بی‌قراری‌های کودک را نداشتم.
متهم با اشاره به روز حادثه گفت: آن روز ریحانه بی‌قراری می‌کرد و اعصابم را به‌هم ریخته بود. پس از مصرف شیشه او را کتک زدم تا شاید آرام گیرد. وقتی او را کتک می‌زدم، همسرم صدای گریه‌هایش را شنید و به اتاق آمد. او را تهدید کردم، سپس ریحانه را بغل کرده و از پنجره اتاق بیرون انداختم.
متهم اضافه کرد: همسرم ضجه می‌زد. ابتدا من و سپس او سراسیمه از خانه بیرون رفتیم. با دیدن کودک که بیهوش شده بود، وحشت کردم و کودک و مادرش را تنها گذاشته و فرار کردم. پس از مطلع شدن از مرگ کودک، مخفیانه زندگی می‌کردم تا این‌که مرا دستگیر کردند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر