۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه

انگيزه‌‌ها را هم مميزي مي‌كنند




خبرگزاری حکومتی ایلنا: فتح‌الله بي‌نياز، متولد 1327 مسجد سليمان است كه نامش به‌دليل تعدد كتاب‌هايش در حوزه‌هاي ادبيات داستاني و نقد و حضور در جايزه‌هاي ادبي همچون مهرگان در مقام‌هاي داور و يا دبير، در رده‌ي نام‌هاي آشنا براي اهالي ادبيات است.

او نويسنده‌اي‌ست كه مطالعه را براي يك نويسنده، از نوشتن واجب‌تر مي‌داند و بيشتر وقتش را به مطالعه‌ي ادبيات ايران و جهان(خصوصا ادبيات لاتين) اختصاص مي‌دهد. از فعاليت‌هاي اخيرش پرسيديم و احتمال انتشار كتاب‌هاي آينده‌اش ؛كه متوجه ترافيك سنگيني شديم كه در كشوي ميز اين نويسنده جريان‌دارد.
فتح‌الله بي‌نياز در گفت‌وگو با خبرنگار ايلنا، ضمن ابراز ناخرسندي از برخوردهاي نامتعارف و افراطي مميزان اداره‌ي كتاب با ادبيات داستاني طي چندساله‌ي اخير، گفت: روزگارم اين‌روزها؛ مثل روزگار اغلب اهالي قلم است. گاهي مي‌خوانم و گاهي چيزي مي‌نويسم. كتاب‌هايي دارم كه حالا تعدادشان به 12 تا(4 مجموعه‌ي داستان كوتاه و 8 رمان) رسيده اما از سپردنشان به ناشر و ارشاد صرف نظر كرده‌ام چون مي‌دانم پارامتر‌هايي در آن‌ها هست كه به مذاق آقايان بررس خوش نخواهد آمد.
وي ادامه داد: در حوزه‌ي نقد هم، پس از 20 ماه به تازگي كتاب «در جهان داستان مدرنيستي» توسط انتشارات افروز مجوز نشر گرفته اما «نقد، تحليل و تفسير چند رمان معتبر جهان» كه 3 جلد است، تقريبا 16 ماهي مي‌شود كه در ارشاد معطل مانده است.

اين نويسنده و منتقد ادبي با اشاره به موقعيتي كه براي نويسندگان ايراني پيش‌آمده و راه را بر انتشار و رشد طبيعي جريان‌هاي ادبي گرفته، گفت: مهمترين اصل را ناديده‌گرفته‌اند؛ اينكه نويسندگي يك حرفه‌ مانند طبابت، كارمندي، نانوايي و... نيست كه ساختاري عيني و معمولي داشته باشد. نويسنده بر تخيل تكيه دارد و تخيل هم عاملي عيني نيست و ملزومات خاص خود را مي‌طلبد. به عنوان مثال؛ وقتي نويسنده‌اي مي‌خواهد داستاني حول سوژه‌ي «جنگ» ايران و عراق بنويسد، از دريچه‌ي خاصي به اين موضوع نگاه مي‌كند كه ديگران تا به حال به آن توجه نداشته‌اند. مثلا رابطه‌ي عاطفي دختر و پسر عربي را محور قرار مي‌دهد كه طبيعتا در همان مرحله‌ي نخست ازسوي مميزان مورد ايراد قرار خواهد گرفت.

وي درمورد ركن «تخيل» در نويسندگي توضيح داد: تخيل بر پايه‌ي سه ركن اساسي استوار است. نخست اطلاعات؛ كه يك نويسنده بايد براي بدست‌ آوردنش با ديگر گروه‌هاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و... جامعه در ارتباط باشد. دوم دانش؛ كه لازمه‌اش بسيار خواندن است و سوم تجربه‌ي زيستي؛ كه نويسنده بايد سفر برود، با زندگي‌ها و شخصيت‌هاي مختلف آشنا شود و چيزهاي جديد بياموزد.
بي‌نياز افزود: اين درحالي‌ست كه نويسنده‌ي امروز ما، هيچ‌يك از اين امكانات را به راحتي در دست ندارد. نه پول آنچناني دارد كه كتاب بخرد و مسافرت برود و نه حتي هويتي برايش به عنوان يك نويسنده قائل مي‌شوند كه بتواند از امكانات اجتماعي در برقراري ارتباط با جامعه‌اش استفاده كند.

وي با اشاره به رمان «نام گل سرخ» اضافه كرد: نويسنده در زمانه‌ي ما بايد دانش و اطلاعات فراگيري در حوزه‌هاي مختلف داشته باشد تا بتواند براي مخاطبان خود حرف تازه‌اي داشته باشد. به عنوان مثال امبرتو اكو در رمان «نام گل سرخ» كه يك كتاب پست‌مدرنيستي به شمار مي‌آيد، علاوه بر اين‌كه خود استاد نشانه‌شناسي‌ست به قدري به دانش و اطلاعات وسيع خود تكيه كرده‌است كه هر مخاطبي از هر قشري را شيفته‌ي خود مي‌كند. به عبارت ديگر براي هر قشري حرف تازه‌اي دارد. اين درحالي‌ست كه نويسندگاني همچون «براتيگان» در «روياي بابل» و «رابرت هريس» در رمان «پمپي» از اين سطح دانش و آگاهي برخوردار نبوده‌اند.

اين نويسنده ضمن بيان نقش كليدي آگاهي و دانش در ادبيات جهان، درمورد موقعيت نويسندگان ايراني گفت: به فرض اينكه نويسنده‌ي ايراني بر معضلات اوليه همچون پول و امكانات فايق آمد و به سطح قابل قبولي از دانش و اطلاعات رسيد حالا مشكل اين است كه وقتي مي‌خواهد دانسته‌هايش را در قالب روايت داستاني‌خود پياده سازي‌ كند، مورد ايراد و مميزي قرار مي‌گيرد.

وي ضمن انتقاد به سيستم‌هاي مالوف در ميان مميزان كتاب، ادامه داد: متاسفانه از آنجا كه سال‌ها داور و دبير جشنواره‌هاي ادبي بوده‌ام، به كرات ديده‌ام كه به برخي از كتاب‌هاي ادبيات داستاني، صرفا به خاطر انگيزه‌اي كه در سر شخصيت‌هاي داستان وجود داشته، اجازه‌ي نشر نداده‌اند.

بي‌نياز ضمن بيان اين مطلب كه نمي‌شود «انگيزه» را از نويسنده گرفت، اظهار داشت: انگيزه؛ فصل مشترك ميان پلات و قصه است. اگر آن‌را حذف كنيم ديگر چيزي باقي نمي‌ماند. به عنوان مثال انگيزه‌ي بوجود آمدن يك رمان مي‌تواند عشقي باشد كه در دل شخصيت اول داستان به يك نفر ديگر باشد كه در ادامه؛ اتفاق‌ها و فضاهاي اصلي و فرعي كار را باعث مي‌شوند. شايد بشود انگيزه‌ي شخصيت‌هايي كه گذري وارد داستان مي‌شوند و از آن خارج مي‌شوند، تغيير يا حذف كرد اما انگيزه‌ي شخصيت‌هاي اصلي داستان هم براي نويسنده و هم براي مخاطب حياتي هستند.

وي در پاسخ به اين سوال كه وضعيت ادبيات داستاني در ايران را چگونه مي‌بينيد و چه آينده‌اي را برايش متصور هستيد، گفت: بعيد مي‌دانم با اين وضعيت،‌ادبيات داستاني ايران بتواند آينده‌ي روشني را در سطح جهان از آن خود كند. البته داستان‌هاي كوتاه درخشاني در سال‌هاي اخير در ايران نوشته شده اما در حدي نيستند كه آبرويي براي ادبيات داستاني ايران خريده باشند.

بي‌نياز ادامه داد: ادبيات حال حاضر ما در حد ادبيات كشورهايي چون كره‌ي شمالي‌، برمه و سوريه است. بايد بپذيريم كه ادبيات ما از كشور‌هايي مثل اردن و لبنان هم عقب‌تر است. حتي از كشورهايي مثل سودان و سومالي كه اخيرا حركت‌هاي چشمگيري داشته‌اند، عقب‌افتاده‌تريم.

اين نويسنده ضمن بيان اين مطلب كه نويسنده‌ها هم بي‌تقصير نيستند، اضافه كرد: از فضايي كه براي ادبيات داستاني پيش‌آورده‌اند كه بگذريم؛ مقداري از مشكلات هم دروني‌ست و به نويسندگان برمي‌گردد. عده‌اي هستند كه در جوامعي مثل ايران و در تمام طيف‌ها و قشر‌ها، دچار خودشيفتگي و توهم مي‌ِوند. اين آفات به نويسندگان نيز سرايت كرده، آنچنان كه برخي حتي خود را شايسته‌ي دريافت نوبل مي‌پندارند. درصورتي كه اين‌طور نيست. ما اگر تنها ادبيات امريكاي لاتين را مورد بررسي قرار دهيم، متوجه‌ بي‌شمار نويسنده‌ي قهار و شاهكار ادبي مي‌شويم كه امكان و ظرفيت دريافت نوبل را نداشته‌اند.

بي‌نياز با اشاره به كپي‌برداري نويسندگان از روي دست يكديگر، گفت: مشكل ديگري كه در سال‌هاي اخير، بسيار گريبانگير نويسندگان ما شده، اين است كه از لحاظ معنايي و تكنيكي شبيه‌نويسي مي كنند و تكرار مي‌شوند. از اين گذشته برخي هم سعي مي‌كنند از روي تئوري، داستان بنويسند كه اين يكي ديگر از آن حرفاست!

وي كه مدت‌هاست آثار جديد ادبيات امريكاي لاتين را به صورت دقيق بررسي مي‌كند، افزود: روزي يكي از دوستان به من گفت؛ مردم ايران خيلي كم مطالعه مي‌كنند. من در پاسخ به او گفتم؛ مطالعه نكردن فقط مربوط به مردم نيست و حتي نويسندگان و شاعران ايراني هم كم مطالعه مي‌كنند. اين مطالعه‌ و دانش كم، در شرايطي در ميان نويسندگان ايراني به چشم مي‌خورد كه رمان در ادبيات جهاني به گرايش‌هايي چون رمان‌- فلسفه، رمان- مقاله، رمان- خاطره، رمان- تاريخ و... تقسيم شده و بسيار حرفه‌اي و ريزبينانه در اين گرايش‌هاي علمي دنبال مي‌شود. تا آنجا كه گاهي وقتي كتاب شاخصي را مي‌خوانم، احساس مي‌كنم با يك دانشمند مواجهم و نه يك نويسنده!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر