قتل ستار بهشتی در بازداشتگاه پلیس فتا، دامنگیر دستگاه جرم و جنایت رژیم ولایت فقیه شده است. پایوران رژیم هرچه در این باتلاق خود ساخته بیشتر تقلا می کنند، به کام آن عمیق تر فرو می روند.
ماموران پلیس امنیت رژیم، فردی گمنام، کارگری وبلاگ نویس را در یکی از شهرهای اطراف تهران دستگیر می کنند. این لجاره های ضعیف کُش که ستار بهشتی را بی کس و کار و فردی بی نام و نشان پنداشته اند، او را در سیاهچال خود به شدیدترین وجه ممکن، شکنجه و زجرکُش می کنند، به تصور اینکه کسی پیگیر چنین جنایتی نخواهد شد و آنان برای رسیدن به ولیمه ای ناچیز، رضایت ولی فقیه بی شرم خود را جلب کرده اند.
اما این بی شرمان هرگز تصور نمی کردند که در این بیشه شیر خفته است. فریادهای دادخواهی خواهر ستار بهشتی چون توفانی برخاست و سقف پوسیده خیمه نظام را بر سر خامنه ای به لرزش در آورد. مادر ستار در همان اندک گفته های خود و با لهجه روستایی، با صدای بلند از عملکرد پسرش دفاع کرده و یاد مادر منوچهر محمدی دیگر مادران داغدار همچون خود را فریاد می کند و به این دادخواهی می افزاید.
زحمتکشانی از شهرکی دور با سفره های خالی و دلی پرخون از ظلم عمله ولی فقیه، سر برآورده و نبردی بی مهابا را با دستگاه آدمکشی او آغاز می کنند و اکنون این عمله ظلم و چاکران آستانبوس ولی فقیه و گماشتگان ستم پیشه اند که یکی پس از دیگری با اظهار نظرهای بویناک خود گند جسد پوسیده رژیمی ستمکار را به مشام می کشند.
احمد توکلی، وکیل الدوله مجلس آخوندی از همه زودتر فریاد بلند می کند که آبروی نظام را بردند، چرا کاری نمی کنید؟
چه کسانی؟ مادر و خواهر ستار بهشتی؟
علاالدین بروجردی، شریک دزد و رفیق قافله علی خامنه ای، متهم ردیف اول بزرگترین اختلاس تاریخ کشور، از سوی مجلس مامور تشکیل کمیسیونی برای بررسی، یا به زبان دیگر "رفع و رجوع" این پرونده می شود. او در اولین اظهار نظر خود می گوید: "طبق اطلاعات اولیه آثار ضرب و شتم در بدن این فرد دیده نشده است."
صادق لاریجانی، قاضی القضات خامنه ای همزمان با مجلس، فرمان پیگیری این پرونده را می دهد، نماینده او یعنی غلامحسین محسنی اژه ای ساعتی بعد از علاالدین بروجردی به خبرنگاران می گوید: "پزشکی قانونی تایید کرده که ۵ نقطه از جسد ستار بهشتی از جمله ساق پا، دست، پشت کتف و یکی از رانهای او دارای علامت کبودی بوده است."
تا هم اینجای کار نیز کافی است که معلوم شود رژیم در مورد این پرونده تصمیم دارد چگونه عمل کند. عذرهای بدتر از گناهی که یکی پس از دیگری توسط پایوران رژیم به زبان آورده می شود، ماهیت رژیم آدمکش را بیشتر افشا می کند. همه این لاطائلات را گماشتگان خامنه ای در مقابل دو زن، خواهر و مادر ستار بهشتی بر زبان می آورند. اینگونه شکست مفتضحانه رژیم ولایت فقیه، هوچیان بی شرم ولایتمدار آدمکش و دزدان و دغلبازان حاکم بر سرنوشت مردم ایران، در برابر دو زن رقم می خورد و به زانو در می آیند.
امروز جهان می داند که بر ستار بهشتی چه گذشته است. فریاد دادخواهی خواهر و مادر او به دور ترین نقاط جهان رسیده است. آنهایی که فکر می کردند می توانند فردی گمنام، کارگری زحمتکش را سر به نیست کنند و آب هم از آب تکان نخورد، اکنون نقاب برافکنده در برابر افکار عمومی جهانیان ایستاده اند.
تلاش بیشتر آنان برای لاپوشانی این جنایت، عمق فجایع رفته بر مردم ایران در این سالیان را بیشتر هویدا می کند. این اتفاق نشانگر توده ای شدن اعتراض مردم در برابر ستمگری رژیم ولایت فقیه است. زنانی کمربسته از شهرکی دوردست، رشید و دلاور برخاسته اند تا دستگاه بیداد علی خامنه ای و لجاره های او را بر سرش خراب کنند. در اینکار آنان تنها نیستند، زنان و مردانی بسیار، داغدارانی فراوان، بیداد دیدگانی دادخواه پشت آنان ایستاده اند و دل جهانی با آنان است. این آغاز یک پایان برای روفتن بساط ظلم ولی فقیه از کشور است.جعفر پویه
ماموران پلیس امنیت رژیم، فردی گمنام، کارگری وبلاگ نویس را در یکی از شهرهای اطراف تهران دستگیر می کنند. این لجاره های ضعیف کُش که ستار بهشتی را بی کس و کار و فردی بی نام و نشان پنداشته اند، او را در سیاهچال خود به شدیدترین وجه ممکن، شکنجه و زجرکُش می کنند، به تصور اینکه کسی پیگیر چنین جنایتی نخواهد شد و آنان برای رسیدن به ولیمه ای ناچیز، رضایت ولی فقیه بی شرم خود را جلب کرده اند.
اما این بی شرمان هرگز تصور نمی کردند که در این بیشه شیر خفته است. فریادهای دادخواهی خواهر ستار بهشتی چون توفانی برخاست و سقف پوسیده خیمه نظام را بر سر خامنه ای به لرزش در آورد. مادر ستار در همان اندک گفته های خود و با لهجه روستایی، با صدای بلند از عملکرد پسرش دفاع کرده و یاد مادر منوچهر محمدی دیگر مادران داغدار همچون خود را فریاد می کند و به این دادخواهی می افزاید.
زحمتکشانی از شهرکی دور با سفره های خالی و دلی پرخون از ظلم عمله ولی فقیه، سر برآورده و نبردی بی مهابا را با دستگاه آدمکشی او آغاز می کنند و اکنون این عمله ظلم و چاکران آستانبوس ولی فقیه و گماشتگان ستم پیشه اند که یکی پس از دیگری با اظهار نظرهای بویناک خود گند جسد پوسیده رژیمی ستمکار را به مشام می کشند.
احمد توکلی، وکیل الدوله مجلس آخوندی از همه زودتر فریاد بلند می کند که آبروی نظام را بردند، چرا کاری نمی کنید؟
چه کسانی؟ مادر و خواهر ستار بهشتی؟
علاالدین بروجردی، شریک دزد و رفیق قافله علی خامنه ای، متهم ردیف اول بزرگترین اختلاس تاریخ کشور، از سوی مجلس مامور تشکیل کمیسیونی برای بررسی، یا به زبان دیگر "رفع و رجوع" این پرونده می شود. او در اولین اظهار نظر خود می گوید: "طبق اطلاعات اولیه آثار ضرب و شتم در بدن این فرد دیده نشده است."
صادق لاریجانی، قاضی القضات خامنه ای همزمان با مجلس، فرمان پیگیری این پرونده را می دهد، نماینده او یعنی غلامحسین محسنی اژه ای ساعتی بعد از علاالدین بروجردی به خبرنگاران می گوید: "پزشکی قانونی تایید کرده که ۵ نقطه از جسد ستار بهشتی از جمله ساق پا، دست، پشت کتف و یکی از رانهای او دارای علامت کبودی بوده است."
تا هم اینجای کار نیز کافی است که معلوم شود رژیم در مورد این پرونده تصمیم دارد چگونه عمل کند. عذرهای بدتر از گناهی که یکی پس از دیگری توسط پایوران رژیم به زبان آورده می شود، ماهیت رژیم آدمکش را بیشتر افشا می کند. همه این لاطائلات را گماشتگان خامنه ای در مقابل دو زن، خواهر و مادر ستار بهشتی بر زبان می آورند. اینگونه شکست مفتضحانه رژیم ولایت فقیه، هوچیان بی شرم ولایتمدار آدمکش و دزدان و دغلبازان حاکم بر سرنوشت مردم ایران، در برابر دو زن رقم می خورد و به زانو در می آیند.
امروز جهان می داند که بر ستار بهشتی چه گذشته است. فریاد دادخواهی خواهر و مادر او به دور ترین نقاط جهان رسیده است. آنهایی که فکر می کردند می توانند فردی گمنام، کارگری زحمتکش را سر به نیست کنند و آب هم از آب تکان نخورد، اکنون نقاب برافکنده در برابر افکار عمومی جهانیان ایستاده اند.
تلاش بیشتر آنان برای لاپوشانی این جنایت، عمق فجایع رفته بر مردم ایران در این سالیان را بیشتر هویدا می کند. این اتفاق نشانگر توده ای شدن اعتراض مردم در برابر ستمگری رژیم ولایت فقیه است. زنانی کمربسته از شهرکی دوردست، رشید و دلاور برخاسته اند تا دستگاه بیداد علی خامنه ای و لجاره های او را بر سرش خراب کنند. در اینکار آنان تنها نیستند، زنان و مردانی بسیار، داغدارانی فراوان، بیداد دیدگانی دادخواه پشت آنان ایستاده اند و دل جهانی با آنان است. این آغاز یک پایان برای روفتن بساط ظلم ولی فقیه از کشور است.جعفر پویه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر