۱۳۹۱ آبان ۱۸, پنجشنبه

ستار بهشتی، کارگر وبلاگ نویس شهید شد




ستار بهشتی، یک کارگر فعال اجتماعی و وبلاگ نویس در زیر شکنجه ماموران امنیتی رژیم ولایت فقیه به قتل رسید. طبق خبرهای منتشر شده، ماموران لباس شخصی رژیم روز سه شنبه نهم آبان به خانه ستار بهشتی در رباط کریم یورش برده و بدون ارایه هیچگونه مدرکی او را بازداشت و به همراه کامپیوتر و تلفن دستی اش به مکان نامعلومی منتقل می کنند. پیگیری خانواده ستار بهشتی برای وضعیت او نتیجه نمی دهد تا اینکه روز گذشته (چهارشنبه) ماموران وزارت اطلاعات طی تماس تلفنی، یکی از اعضای خانواده او را احضار کرده و خبر مرگ ستار بهشتی را به وی می دهند.
خواهر ستار بهشتی که همسرش توسط ماموران رژیم احضار شده می گوید: "
در آنجا به شوهرم می گویند ستار مریض بوده؟ شوهرم می گوید نه سالم سالم بود. بعد می گویند که ستار مرده و برو مادر و خواهرش را آماده کن و قبر تهیه کنید. فردا هماهنگ می کنیم تا به سردخانه کهریزک بیایید و جنازه پسرتان را بگیرید. وقتی شوهرم می‌پرسد علت مرگ چه بوده؟ اصلا این مدت جرمش چه بوده است؟ به او دستبند می زنند و به اتاقی می‌برند و به دهانش می‌زنند و می‌گویند، خفه شو! اینجا فقط ما سوال می کنیم."
جنایتکاران و دژخیمان رژیم ولایت فقیه، کارگر جوانی را به جرم آزادیخواهی دستگیر و زیر شکنجه به قتل می رسانند و پاسخ خانواده او را با ضرب و شتم می دهند.
طبق اخبار منتشر شده در منابع مختلف، زندانیان بند 350 اوین گفته اند ستار 
بهشتی در یکی از شبهای بازداشتش به این بند منتقل شده و آنان دیده اند که بر اثر شکنجه‌های ماموران در زندان حتی یک جای سالم در بدن او نبود و آثار کبودی و شکنجه بر تن و صورت و سر این زندانی سیاسی مشهود بود، به طوری که به نظر می‌رسید بدنش له شده بود.
طبق اطلاع، ستار بهشتی توسط ماموران "فتا" (پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات) دستگیر شده بود. این واحد سرکوب نیروی انتظامی با دستور اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده این نیرو برای کنترل فضای اینترنت تشکیل شده است. ستار بهشتی نیز وبلاگی داشت که در آن انتقاداتش را منتشر می کرد. او در پایان آخرین پست خود از تهدیدهای مداوم توسط ماموران رژیم خبر داده و نوشته بود: "
پا به میدان گذاشتیم در این مبارزه یا از قفس تن رهایی می یابیم یا قفس ظلم شما را درهم می شکنیم."
این نوشته باعث می شود ماموران رژیم به خانه او یورش ببرند و دستگیرش کنند. دژخیمان شکنجه گر و ماموران نماینده خدا بر روی زمین، برای وادار کردن ستار بهشتی به اعتراف و پذیرفتن خواسته شان، او را مورد شدیدترین شکنجه ها قرار می دهند. مقاومت این کارگر زندانی در مقابل دژخیمان رژیم باعث می شود تا او را آنقدر شکنجه کنند تا به قتل برسد. خبر مرگ این کارگر زندانی برخلاف خواست ماموران وزارت اطلاعات رژیم که خانواده او را به سکوت تهدید کردند، به سرعت در سراسر دنیا منتشر می شود و موجی از انزجار را علیه رژیم بر می انگیزد. مادر ستار بهشتی در حالی که از مرگ فرزندش به شدت متاثر بود به خبرنگاران گفت: "
جرم پسرم فقط این بود که از درد مردم و اجتماع می گفت، از درد کارگران و فقر جامعه می نوشت. پسرم کارگر بود و درد کارگرها را خوب می فهمید. خرجی بیار خانواده بود و عصای دست من بود. خدا را شکر پسرم وطن پرست بود، نه وطن فروش! الان حال آن مادرانی را که عزیزشان را کشتند می فهمم، دردشان درد من است."
و اینگونه همه ترفند های رژیم برای ساکت کردن این خانواده دود می شود و به هوا می رود، شهامت و شجاعت خواهر ستار بهشتی مثال زدنی است، او سربلند و مفتخر و با صدایی رسا و پر غرور به رسانه های خبری خارج کشور گفت: "برادرم یک کارگر بود، سیکل داشت. نه اینکه بگویید لیسانس داشت، یا دانشجو بود. درد جامعه را می دید، درد می کشید. از این درد خسته شده بود. فوق دکترای درد کشیدن داشت، لیسانس زجر کشیدن داشت،
 فوق دیپلم آزادگی داشت. الان با افتخار می گویم، برادرم ستار بهشتی است. از حالا تا فردای قیامت، من خواهر ستار بهشتی هستم. خوش به حالم. مفتخرم، سرم بالاستاین خونش، خون سیاوش است، سیاوش ایران زمین، در راه ایران رفت. کسی به ما تسلیت نگوید و فقط باید تبریک بگویید که برادرم داماد شده است و برایش حجله بستیم."
اینان شیرزنانی سزاوار هزاران ستایش اند که رژیم بی شرم ولایت فقیه، دژخیمان نابود کننده آزادی و آزادگی و ناکسان کمر بسته به قتل آزادگان را در مقابل شهامت و شجاعت خود به زانو در می آورند. و اینگونه شهیدی از تبار بزرگان، سربلندی پر آوازه، گمنامی شهیر، تن به خون خود می آلاید تا بانگ بلند آزادی و سربلند زیستن را طنین انداز کند. همچنان که خود گفته بود، قفس ظلم را با جان عزیزش شکست و خود را سزاوار ستایش کرد.
 جعفر پویه  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر